کلمه جو
صفحه اصلی

gangplank


معنی : تخته پل
معانی دیگر : (تخته ای که به عنوان پل موقت بین کشتی و دیواره ی ساحل قرار می دهند تا عبور و مرور تسهیل گردد) پلچه، پل ورودی، پله ی ورودی، سکوب قابل حمل و نقل کشتی و غیره

انگلیسی به فارسی

تخته پل، سکوب قابل حمل و نقل کشتی و غیره


gangplank، تخته پل، سکوب قابل حمل و نقل کشتی و غیره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a board or other movable walkway used for getting on or off a ship; gangway.

- Some of the passengers waved to their loved ones as they walked up the gangplank.
[ترجمه ترگمان] بعضی از مسافران همچنان که از پل متحرک بالا می رفتند به آن ها دست تکان می دادند
[ترجمه گوگل] بعضی از مسافرین وقتی به سمت بالا می رفتند، به طرفدارانشان می رفتند

• movable ramp used when boarding or leaving a ship
a gangplank is a short bridge or platform that can be placed between the side of a ship or boat and the shore, so that people can get on or off.

مترادف و متضاد

تخته پل (اسم)
skid, gangplank, gangway

جملات نمونه

1. He hurries down the gangplank to hug his waiting wife.
[ترجمه ترگمان]با عجله از پل ها پایین می رود تا همسر منتظر او را در آغوش بگیرد
[ترجمه گوگل]او عصبانی می شود تا همسر انتظار او را بپوشاند

2. Papa carried Peach up the gangplank and Peach carried her precious case.
[ترجمه ترگمان]پاپا هلو را بالا می برد و کیف پولش را حمل می کرد
[ترجمه گوگل]پاپا هلو را حمل کرد و هلو به او داد

3. Finally Fran led the way down the gangplank, feeling waves of tiredness washing over her.
[ترجمه ترگمان]سرانجام فران از راهرو پل پایین آمد و موجی از خستگی بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]در نهایت فران، راه پایین گانگپلانت را رهبری کرد، احساس خستگی می کرد

4. He dropped the gangplank over the stern and wheeled the motor cycle down.
[ترجمه ترگمان]پل را روی عرشه کشتی انداخت و موتور را پایین انداخت
[ترجمه گوگل]او را به عقب برمیدارد و چرخ چرخه موتور را چرخانید

5. She wept when he ran down the gangplank; sobbed as he stood on the dock, waving.
[ترجمه ترگمان]وقتی از پل پایین دوید به گریه افتاد در حالی که در بندر ایستاده بود و دست تکان می داد، گریه می کرد
[ترجمه گوگل]او گریست، زمانی که گنگ پلان را فرار کرد؛ در حالی که روی حیاط ایستاده بود، تکان می خورد

6. The surface of the gangplank was bossed to prevent slipping.
[ترجمه ترگمان]سطح کشتی از هم جدا شده بود تا از لغزش جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]سطح مگنبانک برای جلوگیری از لغزش سرپرست بود

7. The passengers stepped down gingerly from the narrow gangplank.
[ترجمه ترگمان]مسافران با احتیاط از پل باریک پل پایین رفتند
[ترجمه گوگل]مسافران به شدت از انبوه باریک گشتند

8. Oily water glittered through gaps in the teak boards as we climbed the gangplank.
[ترجمه ترگمان]همچنان که از پل پل بالا می رفتیم، آب چرب در میان شکاف های تخته های ساج می درخشید
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما به پهلوی صعود رسیدیم، آب چرب از طریق شکاف در تابلوهای ساقه شکوفا شد

9. Sir James hailed the ship, telling the crew they were coming aboard and a large gangplank was lowered.
[ترجمه ترگمان]سر جیمز کشتی را صدا زد و به جاشو ان گفت که دارند سوار کشتی می شوند و یک پل بزرگ پل پایین آمد
[ترجمه گوگل]سرای جیمز کشتی را فراخواند و به خدمه ای که آنها در حال آمدن بودند، به منزل آمدند و یک انبوه بزرگ به پایین افتاد

10. Now the stranger was standing on the quayside, watching several straining seamen carry a large, brass-bound chest down the gangplank.
[ترجمه ترگمان]اکنون آن غریبه روی زمین بار انداز ایستاده بود و چند نفر را نگاه می کردند که یک صندوق بزرگ و بزرگ را از پل کشتی حمل می کردند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر غریبه در کنار ساحل ایستاده بود، تماشا می کند که چندین دریانوردان در حال حمل یک قفسه سینه بزرگ و برنجی را به پایین چاله می کشند

11. The holder of the arm walks slightly to the rear of him down the gangplank.
[ترجمه ترگمان]دارنده بازو به آرامی تا انتهای راهرو پل حرکت می کند
[ترجمه گوگل]نگه دارنده دست انداز کمی به عقب او را پایین گنگ پلان

12. The lightest firefighter Lt . Aaron Burris crawled down the makeshift gangplank with a lifeline.
[ترجمه ترگمان]بهترین آتش نشان آرن Burris از پل موقت با یک خط زندگی پایین خزید
[ترجمه گوگل]سبک ترین آتش نشانی آتش نشانی هارون بوریس، یک گانگپلانت موقت را با یک حیله گریخت

پیشنهاد کاربران

( Gangplank ) [اصطلاح دریانوردی]تخته ای که بین دو کشتی و یا کشتی و اسکله جهت تردد قرار میدهند .

پل تردد

gangplank ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: بیسه
تعریف: الواری که به عنوان پل بین شناور و ساحل از آن استفاده می کنند


کلمات دیگر: