معنی : همسفر
معانی دیگر : (به ویژه در مورد احزاب کمونیست ـ کسی که عضو حزب نیست ولی هواداری می کند) هوادار، سمپات، متمایل، گرای گر، کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیت های ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
همسفر، کسی که عضو حزبی نیست و در فعالیتهای آن شرکت نمیکند؛ ولی از آن جانبداری مینماید