کلمه جو
صفحه اصلی

embassy


معنی : سفارت، سفارت خانه، سفارت کبری، ایلچی گری
معانی دیگر : فرستادگی، پیک گری، فرستگی، گروه اعزامی (به کشور دیگر)، سفیر و کارمندان سفارت

انگلیسی به فارسی

سفارت کبری، ایلچی‌گری، سفارت‌خانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: embassies
(1) تعریف: an ambassador and his staff.
مشابه: mission

(2) تعریف: the official headquarters or residence of an ambassador.

(3) تعریف: the office or function of an ambassador.

(4) تعریف: a diplomatic mission, esp. one led by an ambassador.

• headquarters containing the office of an ambassador (in a foreign country)
an embassy is a group of officials, headed by an ambassador, who represent their government in a foreign country.
the building in which an ambassador and his or her officials work is also called an embassy.

مترادف و متضاد

residence, offices of overseas representatives


سفارت (اسم)
legation, mediation, embassy

سفارت خانه (اسم)
embassy

سفارت کبری (اسم)
embassy

ایلچی گری (اسم)
legation, embassy

Synonyms: commission, committee, consular office, consulate, delegation, diplomatic office, legation, ministry, mission


جملات نمونه

1. his embassy to the court of mallekshah was not successful
سفارت او در دربار ملکشاه موفق نبود.

2. the embassy courier arrived carrying several new instructions
پیک سفارت با چندین گزارش جدید وارد شد.

3. the italian embassy is situated in a large garden
سفارتخانه ی ایتالیا در باغ بزرگی قرار دارد.

4. he held the embassy in that country for over nine years
او متجاوز از نه سال سفارت در آن کشور را به عهده داشت.

5. we closed their embassy
ما سفارتخانه ی آنها را بستیم.

6. they planted two agents in our london embassy
آنها دو جاسوس در سفارت ما در لندن مستقر کرده بودند.

7. The American Embassy has already complained.
[ترجمه ترگمان]سفارت آمریکا قبلا شکایت کرده است
[ترجمه گوگل]سفارت آمریکا در حال حاضر شکایت کرده است

8. The embassy will continue discussions with the Chinese government.
[ترجمه ترگمان]سفارت به مذاکرات با دولت چین ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]این سفارت با دولت چین همکاری خواهد کرد

9. Today's award ceremony took place at the British Embassy in Tokyo.
[ترجمه ترگمان]مراسم اعطای جایزه امروز در سفارت انگلیس در توکیو برگزار شد
[ترجمه گوگل]مراسم تحلیف امروز در سفارت بریتانیا در توکیو برگزار شد

10. Several embassy staff were declared persona non grata and asked to leave the country within 48 hours.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از کارکنان سفارت غیرقابل قبولی اعلام شدند و از آن ها خواستند تا ظرف ۴۸ ساعت کشور را ترک کنند
[ترجمه گوگل]چند تن از کارمندان سفارت اعلام شدند

11. A crowd had already collected outside the embassy gates.
[ترجمه ترگمان]جمعیت بیرون از دروازه سفارت جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]جمعیتی که قبلا در خارج از دروازه سفارت جمع شده بودند، جمع شده بودند

12. He is with the French Embassy.
[ترجمه ترگمان]او با سفارت فرانسه است
[ترجمه گوگل]او با سفارت فرانسه است

13. Protestors firebombed the embassy building yesterday.
[ترجمه ترگمان]معترضان دیروز ساختمان سفارت را تخریب کردند
[ترجمه گوگل]معترضان دیروز ساختمان ساختمان سفارت را آتش زدند

14. Rebel soldiers overran the embassy last night.
[ترجمه ترگمان]سربازان شورشی دیشب سفارت را احضار کردند
[ترجمه گوگل]سربازان شورشی شب گذشته سفارت را به دست گرفتند

15. The embassy says it has telexed their demands to the foreign ministry.
[ترجمه ترگمان]سفارت می گوید که مطالبات خود را به وزارت امور خارجه اعلام کرده است
[ترجمه گوگل]سفارت می گوید که خواسته های خود را به وزارت خارجه ارسال کرده است

16. Explosive shells torn into the walls of the embassy.
[ترجمه ترگمان]گلوله های انفجاری به دیوار سفارت وصل شده اند
[ترجمه گوگل]پوسته های انفجاری به دیوارهای سفارتخانه پاره شده اند

The Italian embassy is situated in a large garden.

سفارتخانه‌ی ایتالیا در باغ بزرگی قرار دارد.


We closed their embassy.

ما سفارتخانه‌ی آنها را بستیم.


His embassy to the court of Mallekshah was not successful.

سفارت او در دربار ملکشاه موفق نبود.


He held the embassy in that country for over nine years.

او متجاوز از نه سال سفارت در آن کشور را به عهده داشت.


پیشنهاد کاربران

embassy سفارتخانه.
ambassador سفیر. سفیر به عالی ترین نماینده و مقام رسمی سیاسی یک کشور نزد کشور یا سازمان بین المللی پذیرنده را می گویند.
مأموریت اصلی سفرا ( جمع سفیر ) این است که از حقوق شهروندان کشور خود در کشور مقابل دفاع کنند. همچنین کلیهٔ امور شهروندان یک کشور در کشور مقابل به عهدهٔ سفارت آن کشور است. به معنای ساده تر، سفیر نمایندهٔ سیاسی مقیم کشورها در کشور دیگر است. حال اگر شخصی غیر از آن به عنوان سفیر از کشوری دیگر فرستاده شود به آن �سفیر فوق العاده� یا �فرستادهٔ ویژه� نیز می گویند.

( Consul ( representative کنسول یا نماینده یا نمایندگی
کنسولگری، دفتر نمایندگان دیپلماتیک یک کشور در کشوری دیگری است. معمولاً دفتر اصلی را که اصولاً در پایتخت قرار دارد سفارتخانه embassy می نامند و دفاتری که در شهرهای دیگر قرار دارند کنسول گری نامیده می شوند. در کنسولگری معمولاً خدماتی که در سفارتخانه ارائه می شود وجود ندارد. کنسول گری ها کارهای سیاسی انجام نمی دهند فقط کارهای تجاری و بازرگانی انجام می دهند.



سفارت خانه

سفارت
after two years in Paris they sent me to the embassy in Beijing
بعد از دو سال ماندن در پاریس آنها من را به سفارت در پکن فرستادند 😆

سفارت - سفارتخانه

قوچان عتیق

سفارت

embassy ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: سفارت 1
تعریف: مکانی که در آن هیئت دیپلماتی، و معمولاً در رأس آن سفیر، مستقر است |||متـ . سفارتخانه


کلمات دیگر: