کلمه جو
صفحه اصلی

ferocity


معنی : سبعیت، وحشیگری، درنده خویی
معانی دیگر : ددمنشی، درندگی، شدت، بدی زیاد، حدت، ستمگری

انگلیسی به فارسی

درنده‌خویی، وحشی‌گری، سبعیت، ستمگری


فحشا، درنده خویی، وحشیگری، سبعیت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or state of being ferocious; ferociousness.
مشابه: fury, violence

- The invaders attacked with terrible ferocity.
[ترجمه ترگمان] مهاجمان با درنده خویی وحشتناک به حمله پرداختند
[ترجمه گوگل] مهاجمان با خشم وحشتناک حمله کردند

• savagery, fierceness, brutalness
when something is done with ferocity, it is done in a fierce and violent way.

مترادف و متضاد

سبعیت (اسم)
beastliness, brutality, atrocity, ferocity, predatism, truculence, truculency

وحشیگری (اسم)
brutality, savagery, barbarity, ferocity, truculence, barbarism, vandalism, incivility, ferity, ruffianism, truculency, vulgarism, vulgarity

درنده خویی (اسم)
fury, ferocity, rapacity

fierceness


Synonyms: barbarity, bloodthirstiness, brutality, cruelty, ferociousness, murderousness, savagery, viciousness, violence, wildness


جملات نمونه

1. a tiger's ferocity
درنده خویی پلنگ

2. the storm's ferocity
شدت توفان

3. our wounds witness the ferocity of their attack
زخم های ما نشانه ی بی امان بودن حمله ی آنان است.

4. He had never heard such ferocity in a man's voice.
[ترجمه ترگمان]او هرگز چنین درندگی را در صدای مردی نشنیده بود
[ترجمه گوگل]او هرگز چنین صدای مردی را ندیده بود

5. The lion attacked its victim with great ferocity.
[ترجمه ترگمان]شیر با درندگی به قربانی حمله کرد
[ترجمه گوگل]شیر با خشم بزرگ به قربانی خود حمله کرد

6. The uprising was put down with the utmost ferocity.
[ترجمه ترگمان]عصیان با نهایت درندگی به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]قیام با خشم بسیار مبهوت شد

7. The ferocity of the attack shocked a lot of people.
[ترجمه ترگمان]درنده خویی این حمله افراد زیادی را شوکه کرد
[ترجمه گوگل]فریب حمله بسیاری از مردم را گرفت

8. His intensity and the ferocity of his feelings alarmed me.
[ترجمه ترگمان]شدت و شدت احساسات او مرا نگران کرده بود
[ترجمه گوگل]شدت او و ترس از احساسات او مرا هراساند

9. It attacks its prey with great ferocity.
[ترجمه ترگمان]با درنده خویی زیاد به طعمه خود حمله می کند
[ترجمه گوگل]شکار خود را با خشم بزرگ تحریک می کند

10. The war blazed on with renewed ferocity.
[ترجمه ترگمان]جنگ با درندگی نو آغاز شد
[ترجمه گوگل]جنگ با فتنه تازه به وجود آمد

11. Still, the Guarneri communicated the ferocity of the finale with its ultimate elaboration of the material propounded in the first movement.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Guarneri خشونت آخرین قسمت پایانی را با دقت نهایی ماده که در حرکت اول مطرح شده بود، به میان آورد
[ترجمه گوگل]با این حال، گارنری با بیان نهایی این ماده که در جنبش اول مطرح شده بود، فحاشی را به پایان رساند

12. She fought with crazed ferocity.
[ترجمه ترگمان]او با درندگی دیوانه مبارزه می کرد
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت دیوانه جنگید

13. We quarrelled with unchristian ferocity.
[ترجمه ترگمان]ما با درندگی unchristian جر و بحث کردیم
[ترجمه گوگل]ما با خشم غیر کلامی روبرو شدیم

14. In time, Chagnon became a legend of ferocity in the Amazon.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، Chagnon به افسانه درنده خویی در آمازون تبدیل شد
[ترجمه گوگل]در زمان، Chagnon افسانه ای از خشم در آمازون شد

a tiger's ferocity

درنده خویی پلنگ


the storm's ferocity

شدت توفان


پیشنهاد کاربران

سنگدلی


کلمات دیگر: