کلمه جو
صفحه اصلی

fantasize


معنی : خیال بافی کردن
معانی دیگر : خیال پردازی کردن، به خواب و خیال فرورفتن، وهم پردازی کردن، هوس بافی کردن، هوسبافی کردن she fantasized about marrying the king of the fairies او دربارهی ازدواج با شاه پریان خیالبافی میکرد

انگلیسی به فارسی

خیال‌پردازی کردن، خیالبافی کردن، به خواب و خیال فرورفتن، وهم‌پردازی کردن، هوس‌بافی کردن


فانتزی، خیال بافی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: fantasizes, fantasizing, fantasized
• : تعریف: to indulge in fantasy or daydreams.
مشابه: daydream, dream, fantasy, romance
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to dream up or create a fantasy about; imagine.
مشابه: dream, picture

• daydream, indulge in reverie, indulge in fantasy; imagine, dream up (also fantasise)
if you fantasize, you think imaginatively about something that you would like to happen but that is unlikely.

مترادف و متضاد

خیال بافی کردن (فعل)
build castles in the air, fantasize, romanticize, confabulate, romance

dream about desires


Synonyms: build castles in air, daydream, envision, hallucinate, head trip, imagine, invent, live in a dream world, moon, romance, trip out, woolgather


جملات نمونه

1. He liked to fantasize that he had won a gold medal.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست تصور کند که مدال طلا را برده است
[ترجمه گوگل]او دوست داشت تصور کند که مدال طلا را به دست آورده است

2. I tried to fantasize about Christine: those wondering blue eyes, that coppery red hair of hers.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم در مورد کریستین خیال پردازی کنم؛ چشمان کنجکاو آبی، موهای قرمز مسی
[ترجمه گوگل]من سعی کردم از کریستین فانتزی بپرسم: کسانی که چشمان آبی را شگفت زده می کنند، آن موهای رنگی مسی از آن هاست

3. Research has shown that men are likely to fantasize far more frequently than women.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان داده اند که به احتمال زیاد مردان بیشتر از زنان خیال بافی می کنند
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان داده است که مردان به احتمال زیاد به اغلب فریبنده تر از زنان هستند

4. I used to fantasize that my real parents were famous movie stars.
[ترجمه ترگمان]من قبلا تصور می کردم که پدر و مادر واقعی من ستاره های سینما معروف بودن
[ترجمه گوگل]من تصور می کردم که والدین واقعی من ستاره های مشهور فیلم بودند

5. There is a temptation among school reformers to fantasize about the future of schooling.
[ترجمه ترگمان]در میان مصلحان دینی مکتب وسوسه انگیزی وجود دارد که درباره آینده مدرسه خیال بافی می کنند
[ترجمه گوگل]در میان اصلاح طلبان مدرسه وسوسه ای برای آینده در مورد تحصیلات وجود دارد

6. He begins to fantasize that if he tried hard he could shrink to a tiny size and crawl inside the set.
[ترجمه ترگمان]شروع به خیال پردازی کرد که اگر سخت تلاش کند می تواند به اندازه یک اندازه کوچک باشد و سینه خیز به داخل قایق بخزد
[ترجمه گوگل]او شروع به فانتزی می کند که اگر او سخت تلاش کند، می تواند به اندازه کوچکی فرو رود و داخل مجموعه خزنده شود

7. Many men fantasize about sleeping with someone who is not their partner.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردان درباره خوابیدن با کسی که شریک آن ها نیست، خیال بافی می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردان در مورد خوابیدن با کسی که شریک نیستند، فریفته می شوند

8. Boys idolize athletes, and fantasize about playing in the pros.
[ترجمه ترگمان]پسران ورزش کاران را پرستش می کنند و از بازی کردن در مزایا لذت می برند
[ترجمه گوگل]پسران بت پرستی ورزشکاران، و فانتزی در مورد بازی در جوانب مثبت

9. Which women do you fantasize about?
[ترجمه ترگمان]در مورد کدوم زن فکر می کنی؟
[ترجمه گوگل]کدام زنان در مورد شما فانتزی می کنند؟

10. I often fantasize about living in a big house with tennis courts and a swimming pool.
[ترجمه ترگمان]من اغلب درباره زندگی در یک خانه بزرگ با زمین های تنیس و استخر شنا خیال بافی می کنم
[ترجمه گوگل]من اغلب در مورد زندگی در یک خانه بزرگ با زمین های تنیس و یک استخر شنا می کنم

11. Will be I too will fantasize.
[ترجمه ترگمان]منم همینطور خیال پردازی می کنم
[ترجمه گوگل]خواهد شد من نیز خواهد فریاد زدن

12. I am so curious why you are so fantasize about this woman.
[ترجمه ترگمان]من خیلی کنجکاوم که چرا اینقدر در مورد این زن خیال پردازی می کنی
[ترجمه گوگل]من خیلی کنجکاو هستم چرا شما در مورد این زن فانتزی هستید

13. When you fantasize, it's always about the man who's already in your life.
[ترجمه ترگمان]وقتی خیال پردازی می کنی، همیشه در مورد مردیه که تو زندگیت هست
[ترجمه گوگل]وقتی فانتزی می کنید، همیشه در مورد مردی است که در زندگی شماست

14. He likes to fantasize that he have win a gold medal.
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد خیال بافی کند که یک مدال طلا کسب کرده است
[ترجمه گوگل]او دوست دارد تصور کند که او مدال طلا را بردارد

She fantasized about marrying the king of the fairies.

او درباره‌ی ازدواج با شاه پریان خیال‌بافی می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

هوس کردن

خیالپردازی کردن - رویا بافتن ( درمورد چیز خوشایندی که حسرتش رو داریم و اتفاق نمیوفته )
He fantasized about winning the Nobel Prize

فَرویریدن = فَر _ ویر_یدن.


کلمات دیگر: