کلمه جو
صفحه اصلی

favouritism


معنی : استثناء قائل شدن نسبت بکسی
معانی دیگر : طرفداری، همراهی باکسیکه طرف توجه است، حمایت زیادیابی جهت

انگلیسی به فارسی

طرفداری ،همراهی باکسی که طرف توجه است ،حمایت زیادیابی جهت


فانتزی، طرفداری، استثناء قائل شدن نسبت بکسی


انگلیسی به انگلیسی

• favoring of one over others, preferring of one over others (also favoritism)
favouritism is the practice of unfairly helping or supporting one person or group more than another.

مترادف و متضاد

استثناء قائل شدن نسبت بکسی (اسم)
favoritism, favouritism

جملات نمونه

1. He resigned over accusations of favouritism.
[ترجمه ترگمان]او از اتهام جانبداری و جانبداری استعفا داد
[ترجمه گوگل]او بیش از اتهامات طرفداری از استعفا استعفا داد

2. She denied showing favouritism to any of her students.
[ترجمه ترگمان]او از نشان دادن جانبداری از هر کدام از دانشجویان خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او مخالفت نشان دادن علاقه به هر یک از دانش آموزان خود را

3. A parent must be careful not to show favouritism towards any one of their children.
[ترجمه ترگمان]والدین باید مراقب باشند که طرفداری از هر یک از فرزندان خود را نشان ندهند
[ترجمه گوگل]والدین باید مراقب باشند که فرزندان خود را نسبت به هر یک از فرزندان خود نشان ندهند

4. Her good name was disfigured by instances of favouritism.
[ترجمه ترگمان]نام خوب او براثر نمونه های جانبداری از شکل افتاده بود
[ترجمه گوگل]نام او نامناسبی بود که نمونه هایی از میلاد گرایی بود

5. She had four children but never showed any favouritism.
[ترجمه ترگمان]او چهار بچه داشت، اما هیچ وقت از کلاس بیرون نرفته بود
[ترجمه گوگل]او چهار فرزند داشت اما هرگز فریبندگی نداشت

6. He strongly attacked corruption and favouritism in the government.
[ترجمه ترگمان]او به شدت به فساد و جانبداری در دولت حمله کرد
[ترجمه گوگل]او به شدت به فساد و فانتزی در دولت حمله کرد

7. Our teacher is guilty of blatant favouritism.
[ترجمه ترگمان]معلم ما در مورد جانبداری blatant مقصر است
[ترجمه گوگل]معلم ما گناه فانتزی گرایی است

8. The students accused the teacher of favouritism.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان معلم را به جانبداری متهم کردند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان معلم فریب گرایی را متهم کردند

9. His promotion reeks of favouritism.
[ترجمه ترگمان]ترفیع او در کلاس و خارج از کلاس است
[ترجمه گوگل]ارتقاء او از فریب گرایی است

10. Marjorie never felt that there was any favouritism shown to her.
[ترجمه ترگمان]Marjorie هرگز احساس نکرده بود که از کلاس و favouritism که به او نشان داده می شود، وجود دارد
[ترجمه گوگل]مارجوری هرگز احساس نکرد که فریبکارانه به او نشان داده شود

11. Favouritism is equally bad for the favourite, who is often a sickly child, or the baby of the family.
[ترجمه ترگمان]favouritism به همان اندازه برای محبوب بودن که اغلب یک کودک بیمار و یا کودک خانواده است، بد است
[ترجمه گوگل]Favoritism به همان اندازه مورد علاقه است که اغلب یک کودک بیمار و یا کودک خانواده است

12. And they blamed the finance Ministry's favouritism towards industry for the plight - and the restiveness - of the peasantry.
[ترجمه ترگمان]و جانبداری وزارت دارایی نسبت به صنعت را برای وضع اسفناک و the ده نشینان مورد سرزنش قرار دادند
[ترجمه گوگل]و آنها مزاحم وزارت مالیه وزارت امور خارجه به صنعت را به خاطر وضعیت و بازتوزیع دهقانان متهم کردند

13. Occasionally there are complaints of favouritism.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات شکایت از جانبداری و جانبداری وجود دارد
[ترجمه گوگل]گاهی شکایات فریبتیسم وجود دارد

14. The teachers are fair and avoid favouritism and scapegoating.
[ترجمه ترگمان]معلمان منصف هستند و از جانبداری و تعصب اجتناب می کنند
[ترجمه گوگل]معلمان عادلانه هستند و از فریب دادن و اخراج شدن جلوگیری می کنند

پیشنهاد کاربران

تبعیض؛ حمایت بی رویه

مستثناسازی

پارتی بازی

جانبداری


کلمات دیگر: