کلمه جو
صفحه اصلی

elate


معنی : برافراشته، بالا بردن
معانی دیگر : (بسیار شاد یا سربلند کردن) به وجد آوردن، مشعوف کردن، سرفراز کردن، سربلند، محفوظ کردن

انگلیسی به فارسی

برافراشته، سربلند، بالا بردن، محفوظ کردن


زنده ماندن، بالا بردن، برافراشته


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: elates, elating, elated
• : تعریف: to make extremely happy or proud; cause to be in elevated spirits.
متضاد: depress, sadden
مشابه: exhilarate, inflate

- The news of her receiving the scholarship elated her parents.
[ترجمه ترگمان] خبر دریافت بورس تحصیلی پدر و مادرش را به وجد آورد
[ترجمه گوگل] خبر از دریافت کمک هزینه تحصیلی، والدینش را تحسین کرد

• put in high spirits, make proud, make happy

مترادف و متضاد

برافراشته (صفت)
elate

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

inspire


Synonyms: cheer, exhilarate, encourage, gladden


جملات نمونه

1. one of those sunny days that elate the heart of young and old
یکی از آن روزهای آفتابی که قلب پیر و جوان را مملو از شعف می کند

2. She was elated at / by the news.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن این خبر به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]او در خبرخوان ها خوشحال شد

3. He was greatly elated by success.
[ترجمه ترگمان]او از موفقیت بسیار خوشحال بود
[ترجمه گوگل]او با موفقیت موفق شد

4. The prince was reported to be elated at/by the birth of his new daughter.
[ترجمه ترگمان]گزارش شده بود که شاهزاده از تولد دختر جدیدش به وجد آمده است
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که شاهزاده در روز تولد دختر جدیدش احیا شده است

5. I was elated that my second heart bypass had been successful.
[ترجمه ترگمان]از این که قلب دوم من موفق به موفقیت شد خوشحال شدم
[ترجمه گوگل]من خوشحال بودم که دوران قلب دوم من موفقیت آمیز بود

6. The crowds in the square were elated by the news.
[ترجمه ترگمان]جمعیتی که در میدان بودند از این خبر خوشحال بودند
[ترجمه گوگل]جمعیت در میدان توسط اخبار خوش آمدید

7. We were all elated to hear of the victory that we had won.
[ترجمه ترگمان]همه ما از پیروزی پیروز شدیم
[ترجمه گوگل]همه ما خوشحال بودیم که از پیروزی کسب می کردیم که ما برنده شدیم

8. I was elated by the prospect of the new job ahead.
[ترجمه ترگمان]از چشم انداز کار جدید به وجد آمده بودم
[ترجمه گوگل]من با چشم انداز شغلی جدید روبرو شدم

9. She was elated at the prospect of a holiday.
[ترجمه ترگمان]از امید گذراندن تعطیلات به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]او در چشم انداز یک تعطیلات آرام بود

10. For my part, I feel elated and close to tears.
[ترجمه ترگمان]به سهم خودم، احساس سرمستی و نزدیک شدن به اشک هایم احساس می کنم
[ترجمه گوگل]برای من بخشی از احساساتم را حفظ می کنم و به اشک هایم نزدیک می شوم

11. They were elated at the result.
[ترجمه ترگمان]آن ها از این نتیجه به وجد آمده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در نتیجۀ خوشحالی بودند

12. Cantor was elated; a potentially devastating situation was about to be defused.
[ترجمه ترگمان]کانتور به وجد آمده بود؛ یک وضعیت بالقوه ویرانگر در شرف خنثی شدن بود
[ترجمه گوگل]کانتور احیا شد یک وضعیت بالقوه ویرانگر تقریبا خالی بود

13. Her success elated the family.
[ترجمه ترگمان]موفقیت او خانواده را به وجد آورد
[ترجمه گوگل]موفقیت او خانواده را ستود

14. Elated with the election victory, the crowd waved banners and chanted.
[ترجمه ترگمان]مردمی که با پیروزی در انتخابات رقابت می کردند، پرچم ها را تکان می دادند و شعار می دادند
[ترجمه گوگل]با پیروزی در انتخابات همراه بود، جمعیت پرچم ها را آویزان کرد و آواز خواند

We were elated by the news.

آن خبر ما را به وجد آورد.


One of those sunny days that elate the heart of young and old.

یکی از آن روزهای آفتابی که قلب پیر و جوان را مملو از شعف می‌کند.


پیشنهاد کاربران

خوشحال شدن، سرخوش بودن


کلمات دیگر: