کلمه جو
صفحه اصلی

encase


معنی : روکش کردن، در قفس یا جعبه گذاردن
معانی دیگر : نیام کردن، پوشش دار کردن، درجعبه (یا قوطی و غیره) قرار دادن، (مجازی) محصور شدن یا کردن، پوشاندن با، در برگرفتن، احاطه کردن

انگلیسی به فارسی

در قفس یا جعبه گذاردن، روکش کردن


پوشش، روکش کردن، در قفس یا جعبه گذاردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encases, encasing, encased
مشتقات: encasement (n.)
• : تعریف: to enclose in, or as though in, a case.
مشابه: case, fold

- The exotic butterfly specimens were encased in glass.
[ترجمه ترگمان] نمونه های پروانه عجیب و غریب در شیشه پوشیده شده بودند
[ترجمه گوگل] نمونه پروانه عجیب و غریب در شیشه قرار گرفته است

• put in a box, crate, pack
if something is encased in a container or material, it is completely enclosed within it or covered by it.

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] غلاف دار کردن

مترادف و متضاد

روکش کردن (فعل)
face, coat, plate, recap, encase, encrust, retread, revest

در قفس یا جعبه گذاردن (فعل)
encase

جملات نمونه

1. The witness box was encased in fences.
[ترجمه ترگمان] اون جعبه شاهد هم تو حصارها پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]جعبه شاهد در حصارها قرار داشت

2. When nuclear fuel is manufactured it is encased in metal cans.
[ترجمه ترگمان]زمانی که سوخت هسته ای تولید می شود، در قوطی های فلزی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که سوخت هسته ای تولید می شود، آن را در قوطی های فلزی قرار می دهد

3. His broken leg was encased in plaster.
[ترجمه ترگمان]پای شکسته اش با گچ پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]پا شکسته او در گچ قرار گرفت

4. His upper body was completely encased in bandages.
[ترجمه ترگمان]قسمت بالای بدنش به طور کامل با باند پوشانده شده بود
[ترجمه گوگل]بدن فوق العاده اش در باند ها کاملا بسته بود

5. I encased the priceless antique vase in glass to preserve it.
[ترجمه ترگمان]گلدان عتیقه گران بها را در شیشه نگه داشتم تا آن را حفظ کنم
[ترجمه گوگل]من این گلدان عجیب و غریب بدون قیمت را در شیشه نگهداری کردم

6. The nuclear waste is encased in concrete before being sent for storage in disused mines.
[ترجمه ترگمان]زباله هسته ای قبل از ارسال به انبار متروکه در بتون پوشانده شده است
[ترجمه گوگل]پس از اتمام دفع زباله های هسته ای در بتن، قبل از اینکه برای ذخیره سازی در معادن غیرقانونی ارسال شود

7. The original plan was to encase a small amount of a radioactive substance in a protective steel container.
[ترجمه ترگمان]برنامه اصلی این بود که مقدار کمی از مواد رادیو اکتیو را در یک ظرف فلزی محافظ به دام بیاندازد
[ترجمه گوگل]طرح اولیه این بود که مقدار کمی از مواد رادیواکتیو را در یک ظرف فولادی محافظ بپوشانند

8. His body was encased in shining armour.
[ترجمه ترگمان]بدنش با زره درخشان پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]بدنش در زره پوشان بسته شد

9. Her student card was encased in plastic.
[ترجمه ترگمان]کارت دانشجویی او با پلاستیک پوشانده شده بود
[ترجمه گوگل]کارت دانشجویی او در پلاستیک قرار گرفت

10. The reactor is encased in concrete and steel.
[ترجمه ترگمان]رآکتور در بتن و فولاد پوشانده شده است
[ترجمه گوگل]این راکتور در بتن و فولاد قرار دارد

11. The precious gold rings and necklets were encased in box to preserve them.
[ترجمه ترگمان]حلقه های طلا و علف ها در جعبه پوشیده شده بودند تا آن ها را نگه دارند
[ترجمه گوگل]حلقه ها و گردن های طلا گرانبها در جعبه قرار گرفته اند تا آنها را حفظ کنند

12. But the cool grape leaves that encase the rice like gift wrapping are fork tender.
[ترجمه ترگمان]اما برگه ای سرد و کوچک که برنج را به دام می اندازند، wrapping هستند
[ترجمه گوگل]اما برگ انگور سرد که برنج را مانند بسته بندی هدیه بسته بندی می کند، منحصر به فرد است

13. Entirely encased in a latex bodysuit she becomes anonymous, even androgynous.
[ترجمه ترگمان]کاملا تو یه کاندوم استفاده شده تا ناشناس بشه حتی از هم androgynous
[ترجمه گوگل]به طور کامل در بدن لاتکس پوشش داده شده او ناشناس، حتی نامنظم است

14. A metal cage encased the weight-lifting area, which consisted of two tiny rooms.
[ترجمه ترگمان]یک قفس فلزی که در منطقه weight قرار داشت که از دو اتاق کوچک تشکیل شده بود
[ترجمه گوگل]یک قفس فلزی در ناحیه وزنه برداری قرار داشت که شامل دو اتاق کوچک بود

The coffin was encased in gold.

تابوت با ورق‌های از طلا پوشیده شده بود.


a woman who was encased in her own selfmade loneliness

زنی که در تنهایی خودساخته‌اش محبوس شده بود


پیشنهاد کاربران

درون

در دل هم قرار گرفتن

محصور کردن .
پوشاندن
کاور کردن


کلمات دیگر: