کلمه جو
صفحه اصلی

famine

معنی : قحط و غلا، قحطی، تنگ سالی، کمیابی
معانی دیگر : خشکسالی، (هرگونه کمبود شدید) نایابی، ناداشت، (قدیمی) گرسنگی شدید، جوع، نایابی

انگلیسی به فارسی

تنگسالی، قحطی، قحط و غلا، کمیابی، نایابی، خشکسالی

قحطی، قحط و غلا، تنگ سالی، کمیابی

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an extreme and widespread shortage of food.
• مترادف: starvation
• مشابه: dearth, destitution, drought, hunger, privation, scarcity, shortage
• starvation, great hunger; severe food shortage
a famine is a serious shortage of food in a country, which may cause many deaths.

مترادف و متضاد

قحط و غلا (اسم)
dearth, famine
قحطی (اسم)
hunger, famine, starvation
تنگ سالی (اسم)
famine
کمیابی (اسم)
poverty, rarity, famine, paucity, scarcity, infrequency

hunger

Synonyms: dearth, destitution, drought, misery, paucity, poverty, scarcity, starvation, want

Antonyms: feast, plenty, stores, supply

جملات نمونه

1. Famine in India caused the death of one-tenth of the population.
قحطی در هند باعث مرگ یک دهم جمعیت شد
2. There has been a famine of good writing in the last decade.
کمبود تألیفات خوب در دهه ی اخیر وجود داشته است
3. The rumor of a famine in Europe was purely fiction.
شایعه ی قحطی در اروپا، کاملا ساختگی بود
4. famine decimated the population
قحطی باعث مرگ بسیاری از مردم شد.
5. famine in china was coincidental with rebellion in mongolia
قحطی در چین همزمان با شورش در مغولستان رخ داد.
6. famine is the rule following war
بعد از جنگ قحطی غیر منتظره نیست.
7. famine killed a moiety of the citizens
قحطی نیمی از شهروندان را کشت.
8. famine reduced the country's population by half
قحطی جمعیت کشور را نصف کرد.
9. famine stricken
قحطی زده
10. famine threatens the city
قحطی شهر را تهدید می کند.
11. famine was the dreaded sequel of war
قحطی پی آمد رعب آفرین جنگ بود.
12. a famine of television sets
نایابی دستگاه های تلویزیون
13. to relieve famine in africa
قحطی در آفریقا را کم کردن
14. war mothered famine and ruin
جنگ موجد قحطی و خرابی شد.
15. crop failure spells famine for next year
خرابی محصول از قحطی در سال آینده حکایت دارد.
16. distress caused by famine
شداید ناشی از قحطی
17. he referred the famine to the civil wars
او قحطی را ناشی از جنگ های داخلی می دانست.
18. the danger of famine united the people
خطر قحطی مردم را متحد کرد.
19. relief measures during a famine
اقدامات امدادی در دوران قحطی
20. the constant threat of famine
خطر همیشگی قحطی
21. there was such a famine in damascus . . .
چنان خشکسالی شد اندر دمشق . . . .
22. war brought death and famine
جنگ مرگ و قحطی آورد.
23. repeated crop failures brought on famine
ضایع شدن پی درپی محصولات موجب قحطی شد.
24. the specter of war and famine
هیولای جنگ و قحطی
25. a people cursed by disease and famine
مردمی که از بیماری و قحطی رنج می بردند.
26. an old visionary who predicted the famine
غیبگوی کهنسالی که قحطی را پیش بینی کرد.
27. the government is providing against a probable famine
دولت دارد برای مقابله با قحطی احتمالی تدارک می بیند.
28. the logistics of supplying food to all the famine areas were very complex
جزئیات آذوقه رسانی به کلیه ی نواحی قحطی زده بسیار پیچیده بود.
29. one of the few who lived through war and famine
یکی از اشخاص معدودی که از جنگ و قحطی جان به در برد
30. the native population had been wasted by epidemics and famine
بیماری های همه گیر و قحطی جمعیت بومیان را تحلیل برده بود.

there was such a famine in Damascus ...

چنان خشکسالی شد اندر دمشق ....

famine stricken

قحطی‌زده

a famine of television sets

نایابی دستگاه‌های تلویزیون

پیشنهاد کاربران

1 ) نایابی
2 ) خشکسالی
نایابی
نایابی
گرسنگی
خشکسالی و قحطی
قحطی / گرسنگی [noun]
تعریف = A famine happens when there is not enough food in a country
جمله نمونه =There is a famine in many parts of Africa
poverty
کلمات دیگر: