معنی : غنچه دار، جوانه دار معانی دیگر : (زیست شناسی)، جوانه زدن، تولید ژما کردن، از طریق اندام هم آوری رویشی تولید مثل کردن، ژمادار، جوانه ای
صفت ( adjective )• : تعریف: having, or reproducing by, gemmae.فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: gemmates, gemmating, gemmated• : تعریف: to have or increase by gemmae; bud.