کلمه جو
صفحه اصلی

elicit


معنی : بیرون کشیدن، استنباط کردن، استخراج کردن
معانی دیگر : موجب شدن، انگیزاندن، باعث شدن، (روان شناسی) فراخواندن، (از کسی) در کشیدن، موجب آشکار شدن(چیزی) شدن، ظاهر ساختن

انگلیسی به فارسی

بیرون کشیدن، استخراج کردن، استنباط کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: elicits, eliciting, elicited
مشتقات: elicitable (adj.), elicitation (n.), elicitor (n.)
(1) تعریف: to draw or bring out.
مترادف: educe
مشابه: draw, evoke, extract, pull

- I hoped to elicit her ideas on the matter.
[ترجمه حسن] امیدوار بودم از نظرات او درباره موضوع سر دربیارم ( نظرات اون رو درباره موضوع بیرون بکشم )
[ترجمه Neg] امیدوار بودم تا نظرات اون رو درباره ی موضوع بفهمم ( استنباط کنم. بیرون بکشم )
[ترجمه ترگمان] امیدوار بودم که از این موضوع سر در بیاورم
[ترجمه گوگل] من امیدوار بودم که ایده هایم را در مورد این موضوع مطرح کنم

(2) تعریف: to call forth; evoke.
مترادف: draw, evoke
مشابه: occasion

- His remark elicited several boos from the audience.
[ترجمه لیدا] نظرات او چندین نفر از بین بینندگان رو برانگیخت.
[ترجمه حسین] نظر او مخالفت چندین تن از حاضرین را بر انگیخت ( نظر او باعث شد تعدادی از حضار او را هو کنند )
[ترجمه ترگمان] این حرف چند بار از تماشاچی ها بلند شد
[ترجمه گوگل] سخنرانی او موجب شد تا چند نفر از مخاطبان بیرون بیایند
- The question "How are you?" often elicits a response of "Fine."
[ترجمه دنتیست مریم] سوال"چطوری؟" اغلب پاسخی از جواب " خوب بودن" می طلبد
[ترجمه حسین] سوال How are you ( چه طوری ) اغلبا جواب Fine ( خوبم ) رو میگیره
[ترجمه ترگمان] سوال این است: \"شما چطور؟\" اغلب اوقات پاسخ \"خوب\" را بیرون می کشد
[ترجمه گوگل] سوال 'چطوره؟' اغلب پاسخی از 'خوب' می دهد
- The joke elicited few laughs from the crowd.
[ترجمه حسین] جوک مقداری خنده از جمعیت گرفت. ( جوک باعث خنده جمعی از جمعیت شد. )
[ترجمه ترگمان] این جوک چند تن از مردم را به خنده انداخت
[ترجمه گوگل] شوخی چند نفر از جمعیت را می خرد

• extract from, bring out, draw out
if you elicit a response or a reaction, you do something which makes other people respond or react; a formal word.
if you elicit a piece of information, you get it by asking careful questions; a formal word.

مترادف و متضاد

بیرون کشیدن (فعل)
extract, evoke, solicit, draw, aspirate, elicit

استنباط کردن (فعل)
induct, elicit, divine, construe, deduce, infer, educe

استخراج کردن (فعل)
exploit, extract, elicit, pan, educe, draw out

draw out


Synonyms: arm-twist, badger, bite, bring, bring forth, bring out, bring to light, call forth, cause, derive, educe, evince, evoke, evolve, exact, extort, extract, fetch, give rise to, milk, obtain, put muscle on, put the arm on, rattle, shake, shake down, squeeze, wrest, wring


Antonyms: cover, hide, keep, repress, supress


جملات نمونه

1. Have you managed to elicit a response from them yet?
[ترجمه امیر مهندس] آیا تا حالا موفق شدی جواب ازشون بگیری؟
[ترجمه مطهره] تا حالا موفق شدی پاسخی ازشون بگیری
[ترجمه hassan.r] هنوز موفق نشده ایداز آن ها پاسخی دریافت کنید
[ترجمه Mojarrad] آیا تا به حال موفق شده اید از آنها پاسخی بیرون بکشید؟
[ترجمه ترگمان]هنوز موفق شده اید از آن ها پاسخی دریافت کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما موفق به کشف پاسخ از آنها هنوز؟

2. I could elicit no response from him.
[ترجمه ترگمان]نتوانستم جوابی از او پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم پاسخی از او بگیرم

3. They were able to elicit the support of the public.
[ترجمه هانی] آنها توانستند حمایت عمومی را بدست بیارن ( استخراج کنن )
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند از مردم حمایت کنند
[ترجمه گوگل]آنها توانستند حمایت عمومی را تشویق کنند

4. The test uses pictures to elicit words from the child.
[ترجمه ترگمان]آزمون از تصاویر برای استخراج کلمات از کودک استفاده می کند
[ترجمه گوگل]تست با استفاده از تصاویر برای استخراج کلمات از کودک است

5. The questionnaire was intended to elicit information on eating habits.
[ترجمه ترگمان]هدف از این پرسشنامه، استخراج اطلاعات درباره عادات غذایی بود
[ترجمه گوگل]پرسشنامه در نظر گرفته شد تا معلومات مربوط به عادات غذا را بیابد

6. The goal is simply to elicit a response and build on it.
[ترجمه ترگمان]هدف این است که پاسخ را به دست آورید و آن را بسازید
[ترجمه گوگل]هدف این است که به سادگی یک پاسخ را بیابیم و روی آن بنویسیم

7. The sonnets to the Friend, by contrast, elicit warmth in us by the warmth that they contain.
[ترجمه ترگمان]غزل های دوست، با مقایسه، با گرمایی که در ما دارند گرما را به ما جذب می کنند
[ترجمه گوگل]در عوض، خورشید به دوست، گرمایی که در آن وجود دارد، گرم می شود

8. Elicit that they are used as lenses.
[ترجمه ترگمان]Elicit که به عنوان لنز استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]حذف آنها به عنوان لنزها

9. Neither seemed able to elicit any information.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که هیچ کدام از آن ها اطلاعاتی کسب کنند
[ترجمه گوگل]نه به نظر می رسید قادر به کشف هر گونه اطلاعات

10. Other questions were designed to elicit information about extent of Creole use as perceived by the respondent.
[ترجمه ترگمان]سوالات دیگری به منظور استخراج اطلاعات درباره میزان استفاده از کریول که توسط پاسخ دهنده دریافت گردید، طراحی شدند
[ترجمه گوگل]سؤال های دیگر برای استخراج اطلاعات در مورد میزان استفاده از کریول به عنوان پاسخ گیرنده طراحی شده است

11. Survey questions pitched at a general level may elicit what respondents regard as socially approved values.
[ترجمه ترگمان]سوالات بررسی شده در سطح عمومی ممکن است چیزی را که پاسخ دهندگان به عنوان ارزش های تایید اجتماعی مورد توجه قرار می دهند استخراج کنند
[ترجمه گوگل]سوالات تحقیق در یک سطح عمومی ممکن است نتایجی را که پاسخ دهندگان به عنوان ارزش های اجتماعی تأیید می کنند، مطرح کنند

12. A central feature is the attempt to elicit the degree of identification of a community.
[ترجمه ترگمان]ویژگی محوری تلاش برای استخراج درجه شناسایی یک جامعه است
[ترجمه گوگل]یک ویژگی مرکزی تلاش برای شناسایی درجه شناسایی یک جامعه است

13. You may attempt to be starkly one-sided to elicit a response.
[ترجمه ترگمان]ممکن است بخواهید به طور مشخص یک طرفه باشید تا پاسخ را به دست آورید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است سعی کنید به شدت یک طرفه برای پاسخ دادن است

14. What information is the questionnaire intended to elicit from the respondent?
[ترجمه ترگمان]هدف از این اطلاعات، پرسش نامه از طرف پاسخ دهنده است؟
[ترجمه گوگل]پرسشنامه ای است که از پاسخ دهندگان می آید چه اطلاعاتی دارد؟

My words elicited his angry reply.

سخنان من پاسخ خشمگین او را برانگیخت.


His jokes elicited laughter.

شوخی‌های او موجب خنده شد.


She elicited harmonious sounds from that old instrument.

صداهای موزونی را از آن ساز قدیمی بیرون می آورد.


The questionnaire elicited more aspects of his personality.

پرسش‌نامه جنبه‌های بیشتری از شخصیت او را آشکار ساخت.


پیشنهاد کاربران

چهره در هم کشیدن

به توافق رسیدن مثلا" در کلمه eliciting agreement

کشف کردن

احصاء کردن

1 ) تحریک یا سبب برای به یاد آوردن یا بیرون کشیدن یا ظاهر ساختن ( واکنش، پاسخ یا واقعیت ) از کسی.
"I tried to elicit a smile from Joanna" سعی کردم موجب لبخندی از جوانا بشم.

2 ) رو کردن یا آشکار کردن یا موجودیت دادن به چیزی پنهان شده یا بالقوه draw forth ( something that is latent or potential ) into existence.
"a corrupt heart elicits in an hour all that is bad in us"


استخراج کردن استنباط کردن
Eliciting an idea
استنباط یه ایده یا نظر

راه اندازی

بیرون کشیدن اطلاعات

به معرض گذاشتن ( بیرون کشیدن )

بیرون کشیدن. بدست آوردن . گرفتن
سبب شدن. موجب شدن

منجر شدن ، باعث شدن ، فراهم کردن زمینه ، سبب شدن ، نتیجه دادن ، ناشی شدن از .

برانگیختن

بدست آوردن مخصوصا اگر کمی با سختی همراه باشه

جلب کردن
مثلا جلب ترحم: elicit simpathy

Slang
از زیر زبان کشیدن

جویا شدن

بیرون کشیدن اطلاعات یا پاسخ

فراخوانی کردن

استخراج و استنباط کردن
بیرون کشیدن اطلاعات

سر درآوردن ( از چیزی )
بیرون کشیدن ( اطلاعات )

رو کردنِ ( جواب سوال )

رو کردنِ ( جواب سوال )

منو یادِ رو کردنِ برگه های پاسور می ندازه، همون ورق بازی


کلمات دیگر: