1. Stop fiddling about with your hair - it looks fine.
[ترجمه ترگمان]وقت بازی کردن با موهایتان را رها کنید - این خوب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]موهایتان را با موهای خود متوقف کنید - به نظر می رسد خوب است
2. It's so annoying,the way she keeps fiddling about with her hair.
[ترجمه ترگمان]خیلی آزار دهنده است، طوری که مدام با موهایش ور می رود
[ترجمه گوگل]این خیلی مزاحم است، او چگونه با موهایش فریاد می زند
3. I don't have the right tools to start fiddling around with the engine.
[ترجمه ترگمان]من ابزار مناسبی برای شروع بازی با موتور ندارم
[ترجمه گوگل]من ابزار مناسب برای شروع حرکت دادن با موتور ندارم
4. I was just fiddling around in the kitchen.
[ترجمه ترگمان] من فقط داشتم تو آشپزخونه بازی می کردم
[ترجمه گوگل]من فقط در آشپزخانه بودم
5. Someone's been fiddling with the accounts,there's some money missing.
[ترجمه ترگمان]یه نفر داره با حساب ها ور میره، یه سری پول گم شده
[ترجمه گوگل]کسی با حساب حساب کرده است، پولی از دست رفته است
6. Right now in Congress, they're fiddling around with the budget and so on.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر در کنگره، آن ها با بودجه و غیره وقت تلف می کنند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در کنگره، آنها با بودجه و غیره سر و کار دارند
7. Put your papers down and stop fiddling!
[ترجمه ترگمان]papers رو بذار زمین و بازی رو تموم کن
[ترجمه گوگل]مقالات خود را پایین آورده و متوقف شوید!
8. He's fiddling around in the garage.
[ترجمه ترگمان]اون داره تو گاراژ ور میره
[ترجمه گوگل]او در گاراژ در حال حرکت است
9. Environmentalists claimed governments were fiddling while Rome burned.
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست بر این باورند که دولت در حالی که رم سوزانده می شود، بازی می کنند
[ترجمه گوگل]محققان محیط زیست ادعا کردند که دولت ها در حال ریزش بودند، در حالی که رم سوخته بود
10. She was fiddling self-consciously with her wedding ring.
[ترجمه ترگمان]با حلقه ازدواجش با حالتی اگاهانه از خود بی خود شده بود
[ترجمه گوگل]او با حلقه عروسی خودش خودآگاه بود
11. Bert had been fiddling his income tax for years.
[ترجمه ترگمان]برت برای سال ها از مالیات بر درآمد خود سو استفاده کرده بود
[ترجمه گوگل]برت مالیات بر درآمد خود را برای چند سال به حال خود رها کرده است
12. The bus company is always fiddling around with the schedules.
[ترجمه ترگمان]شرکت اتوبوس همیشه با این برنامه ها ور می رود
[ترجمه گوگل]شرکت اتوبوسرانی همیشه با برنامه ها در حال حرکت است
13. Salomon's fiddling is likely to bring big trouble for the firm.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد بازی سلیمان ممکن است برای شرکت دردسر بزرگی ایجاد کند
[ترجمه گوگل]سرخوردگی سالومون به احتمال زیاد مشکل بزرگی برای شرکت است
14. Stop fiddling about and get to work.
[ترجمه ترگمان]وقت تلف کردن و سر کار کردن را رها کنید
[ترجمه گوگل]توقف در حال صحبت کردن و رفتن به کار
15. He was just fiddling around with the things on his desk.
[ترجمه ترگمان]اون داشت با چیزایی که روی میزش بود ور می رفت
[ترجمه گوگل]او فقط با چیزهایی که روی میزش بود، سرحال بود