کلمه جو
صفحه اصلی

emphasize


معنی : تکیه دادن، اهمیت دادن، تایید کردن، باقوت تلفظ کردن، نیرو دادن به
معانی دیگر : (زبانشناسی) تکیه گذاشتن (روی)، تکیه کردن بر، تاکید کردن، (روی چیزی) پافشاری کردن، سفارش کردن، تایید کردن در

انگلیسی به فارسی

اهمیت دادن، باقوت تلفظ کردن، تایید کردن، نیرو دادن به، تکیه دادن


باقوت تلفظ کردن، تایید کردن (در)، اهمیت دادن، نیرو دادن به


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: emphasizes, emphasizing, emphasized
(1) تعریف: to give greater strength or importance to; stress.
متضاد: de-emphasize, soft-pedal, underplay
مشابه: accent, make much of, point, stress, underscore

- She said she would never break her promise, and she emphasized the word "never."
[ترجمه اهورا] او گفت که هرگز قول خود را نخواهد شکست، و او بر کلمه “هرگز” تاکید کرد
[ترجمه SHAYAN] او ( موَنث ) گفت: که هیچ وقت قول ( وعده ) خود را نخواهد شکست ( زیرپا نمی گذارد ) و او ( موَنث ) بر کلمه "هرگز" تاکید کرد.
[ترجمه ترگمان] او گفت که هرگز قول خود را نخواهد شکست، و او بر این کلمه \"هرگز\" تاکید نکرد
[ترجمه گوگل] او گفت که هرگز وعده خود را از دست نخواهد داد و بر کلمه �هرگز� تاکید می کند
- In his speech, he emphasized the need for caution and restraint.
[ترجمه ترگمان] او در سخنرانی خود بر نیاز به احتیاط و خودداری تاکید کرد
[ترجمه گوگل] او در سخنرانی خود تاکید کرد که نیاز به احتیاط و محدودیت دارد
- The photograph emphasized the background rather than the foreground.
[ترجمه ترگمان] عکس به جای پیش زمینه، پس زمینه را مورد تاکید قرار داد
[ترجمه گوگل] عکس بر پیشینه و نه پیش زمینه تأکید دارد

(2) تعریف: to state in a way that indicates that what is being said is of particular importance.

- The governor emphasized that fundamental change comes slowly.
[ترجمه ترگمان] فرماندار تاکید کرد که تغییرات بنیادین به کندی صورت می گیرد
[ترجمه گوگل] فرماندار تأکید کرد که تغییر اساسی آهسته است
- The researchers emphasized that further studies needed to be done to confirm the results of their study.
[ترجمه ترگمان] پژوهشگران تاکید کردند که مطالعات بیشتری برای تایید نتایج مطالعه آن ها مورد نیاز است
[ترجمه گوگل] محققان تأکید کردند که برای تأیید نتایج مطالعه خود باید مطالعات بیشتری انجام شود

• stress, accentuate the importance of, underscore; make more obviously defined (e.g.: "the skirt she is wearing emphasizes her waist"), emphasise
to emphasize something means to indicate that it is particularly important or true, or to draw special attention to it.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تاکید کردن

مترادف و متضاد

تکیه دادن (فعل)
accent, accentuate, bolster, emphasize, rest

اهمیت دادن (فعل)
accent, accentuate, emphasize, greaten

تایید کردن (فعل)
support, emphasize, corroborate, uphold, vouch, confirm, second

باقوت تلفظ کردن (فعل)
emphasize

نیرو دادن به (فعل)
emphasize

stress, give priority to


Synonyms: accent, accentuate, affirm, articulate, assert, bear down, charge, dramatize, dwell on, enlarge, enunciate, headline, highlight, hit, impress, indicate,insist on, italicize, labor the point, limelight, maintain, make a point, make clear, make emphatic, make much of, mark, pinpoint, play up, point out, point up, press, pronounce, punctuate, put accent on, reiterate, repeat, rub in, spotlight, underline, underscore, weight


Antonyms: depreciate, forget, ignore, play down, understate


جملات نمونه

Fairness must be emphasized too.

باید به انصاف هم اهمیت داده شود.


1. we need to emphasize the character of our demands
مانیاز داریم که ماهیت تقاضاهای خود را مورد تاکید قرار دهیم.

2. You can use italics or capitals to emphasize a word in a piece of writing.
[ترجمه محمدربانی] شمامیتوانیداز حروف ایتالیک یاحروف بزرگ برای تاکیدبریک کلمه یا یک قسمت ازنوشته استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از ایتالیک یا پایتخت ها برای تاکید بر یک کلمه به صورت نوشتاری استفاده کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید از کجی و یا پایتخت ها برای تأکید بر یک کلمه در یک نوشتار استفاده کنید

3. I must emphasize the fact that she is only a little girl.
[ترجمه ترگمان]باید تاکید کنم که او فقط یک دختر کوچولو است
[ترجمه گوگل]من باید بر این واقعیت تأکید کنم که او تنها یک دختر کوچک است

4. We cannot emphasize the importance of protecting our eyes too much.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم بر اهمیت حفاظت از چشم ما بیش از حد تاکید کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم اهمیت محافظت از چشممان را بیش از حد تأکید کنیم

5. All the arguments and counter-arguments serve to emphasize the controversy surrounding this disease.
[ترجمه ترگمان]تمام بحث ها و استدلالات برای تاکید بر سر و بحث پیرامون این بیماری است
[ترجمه گوگل]تمام استدلال ها و استدلال های مخالف در خدمت تأکید بر بحث در مورد این بیماری است

6. It is important to emphasize this point.
[ترجمه امیر] تاکید بر این نکته مهم است
[ترجمه ترگمان]تاکید بر این نکته مهم است
[ترجمه گوگل]مهم است تاکید بر این نکته باشد

7. Newspapers vary in the degree to which they emphasize propaganda rather than information.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها در درجه ای که آن ها بجای اطلاعات بر تبلیغات تاکید دارند، تغییر می کنند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها در درجه ای متفاوت است که بر تبلیغ آنها تاکید می کند نه اطلاعات

8. I must emphasize that this is only a summary, and the full report will not be available until next week.
[ترجمه ترگمان]باید تاکید کنم که این فقط یک خلاصه است و گزارش کامل تا هفته آینده در دسترس نخواهد بود
[ترجمه گوگل]من باید تأکید کنم که این تنها خلاصه است و گزارش کامل تا هفته آینده در دسترس نخواهد بود

9. I must emphasize the fact that they are only children.
[ترجمه ترگمان]باید بر این حقیقت تاکید کنم که آن ها فقط کودکان هستند
[ترجمه گوگل]من باید بر این واقعیت تأکید کنم که آنها تنها فرزندان هستند

10. Tight jeans will only emphasize any extra weight that you are carrying.
[ترجمه ترگمان]شلوار جین تنگ شده فقط بر هر وزن اضافی که حمل می کنید تاکید می کند
[ترجمه گوگل]شلوار جین فقط به وزن اضافی که حمل میکنید تاکید می کند

11. The story was used to emphasize the humanity of Jesus.
[ترجمه ترگمان]این داستان برای تاکید بر بشریت عیسی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این داستان برای تأکید بر بشریت عیسی استفاده شد

12. Manufacturers now choose to emphasize the naturalness of the ingredients used in their products.
[ترجمه ترگمان]حالا تولید کنندگان باید بر طبیعی بودن مواد مورد استفاده در محصولات خود تاکید کنند
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان در حال حاضر تصمیم می گیرند که بر روی طبیعی بودن مواد مورد استفاده در محصولاتشان تأکید کنند

13. I tried to emphasize my good points without sounding boastful.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم بدون لاف زدن به نکات خوبم تکیه کنم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم تا بدون توجه به غرور، نکات خوبم را تأکید کنم

14. I have been at pains to emphasize the positive aspects of discipline.
[ترجمه ترگمان]من برای تاکید بر جنبه های مثبت نظم و انضباط سخت تلاش کرده ام
[ترجمه گوگل]من به دردسر افتاده است تا جنبه های مثبت انضباط را تأکید کنم

15. He banged his fist on the table to emphasize his argument.
[ترجمه ترگمان]مشت خود را روی میز کوبید تا روی argument تاکید کند
[ترجمه گوگل]او مشت را روی میز گذاشت تا بر استدلالش تأکید کند

He emphasized that I should take you too.

او تأکید کرد که شما را هم ببرم.


پیشنهاد کاربران

تاکیدکردن


مورد تأکید قرار دادن

تلفظ کردن . اهمیت دادن .

تاکید کردن
پا فشاری کردن ( برای قوی تر کردن سخنی یا چیزی )

گوشزد کردن

To give greater strength or importance to
اهمیت دادن. تایید کردن😃🤣

emphasize ( verb ) = highlight ( verb )
به معناهای: برجسته کردن، تاکید کردن، مهم جلوه دادن، پافشاری کردن

تمرکز کردن


کلمات دیگر: