کلمه جو
صفحه اصلی

geometrician


معنی : هندسه دان
معانی دیگر : دانشمند علم هندسه (geometer هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

هندسه دان


هندسه، هندسه دان


انگلیسی به انگلیسی

• one who studies geometry

مترادف و متضاد

هندسه دان (اسم)
geometer, geometrician

جملات نمونه

1. Some few fundamental propositions, presupposed by the geometrician, are, indeed, really analytic, and rest on the principle of contradiction.
[ترجمه ترگمان]برخی از پیشنهادها اساسی، که از نظر پیش فرض گرفته شده اند، در واقع تحلیلی هستند، و بر اصل تناقض قرار دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از گزاره های اساسی، که پیش از این توسط هندسه پیش بینی شده اند، واقعا تحلیلی هستند و به اصل تناقض پایبندند

2. I wanted to be a geometrician when I was a kid.
[ترجمه ترگمان] وقتی بچه بودم، می خواستم یه \"geometrician\" باشم
[ترجمه گوگل]وقتی بچه بودم، می خواستم یک هندسه باشم

3. No In fact, I'm a land-surveying geometrician.
[ترجمه ترگمان]نه در واقع، من یک زمین زمینی هستم
[ترجمه گوگل]نه در واقع من یک هندسه زمین شناسی هستم

4. One felt that the chief of this barricade was a geometrician or a spectre.
[ترجمه ترگمان]یکی احساس می کرد که رئیس این سنگر یک شبح یا یک شبح است
[ترجمه گوگل]یکی احساس کرد که سرپرست این مانع، یک هندسه یا عجیب بود

5. This paper applies the theory of limited deformation analysis to the non-linear problem of the geometrician and creeping material for the frozen-wall.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، نظریه تحلیل تغییر شکل محدود را به مساله غیر خطی of و مواد creeping برای دیواره یخ زده اعمال می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله تئوری تحلیلی تغییر شکل محدود به مسئله غیر خطی هندسی و مواد خزنده برای دیوار یخ زده را اعمال می کند


کلمات دیگر: