کلمه جو
صفحه اصلی

fastidiousness


معنی : موشکافی
معانی دیگر : دقت گیری، باریک بینی، مشکل پسندی

انگلیسی به انگلیسی

• pickiness, selectiveness, choosiness; quality of being overly refined; quality of paying extreme attention to minute details

مترادف و متضاد

موشکافی (اسم)
astuteness, scrutiny, fastidiousness, pedantism

جملات نمونه

1. Paris writes with an authority and fastidiousness that is breathtaking.
[ترجمه ترگمان]پاریس با قدرت و fastidiousness می نویسد که بسیار نفس گیر است
[ترجمه گوگل]پاریس با اقتدار و غرورآمیز می نویسد که نفس گیر است

2. He swiftly lost the fastidiousness which had characterized his old life.
[ترجمه ترگمان]او به تندی رفتار و fastidiousness را که از زندگی گذشته او بود از دست داد
[ترجمه گوگل]او به آرامی گناهکار را که زندگی قدیمی او را مشخص کرده بود از دست داد

3. Quietly elegant perfume, delicacy without fastidiousness, makes females even more charming.
[ترجمه ترگمان]عطر آرام و ظریف، ظرافت و تکبر، زنان را جذاب تر جلوه می دهد
[ترجمه گوگل]عطری آرام ظریف، ظرافت و بدون ظرافت، موجب جذاب شدن دختران می شود

4. It takes fastidiousness to write code that doesn't just do the right thing but also says the right thing.
[ترجمه ترگمان]نوشتن یک کد که فقط کار درست را انجام نمی دهد، بلکه کار درست را نیز می گوید
[ترجمه گوگل]برای خواندن کدی که فقط کاری درست انجام نمیدهد، درستی انجام می شود، اما چیزی هم درست می گوید

5. Though never canonized himself, old Jolyon's natural fastidiousness and balance had saved him from the errors of the vulgar. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]با این که هرگز خود را مقدس ندیده بود، fastidiousness طبیعی jolyon و تعادل او را از اشتباه ات عوام نجات داده بود فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]اگرچه هرگز خود را فریب ندهد، جودو و تعادل طبیعی قدیم یولئونیان او را از اشتباهات زشت نجات داد فرهنگ لغت جمله

6. I want you to overcome your fastidiousness.
[ترجمه ترگمان]ازت میخوام که بر fastidiousness غلبه کنی
[ترجمه گوگل]من می خواهم شما را به غلبه بر غرور خود برسانید

7. Mrs Linton eyed him with a droll expression--half angry, half laughing at his fastidiousness.
[ترجمه ترگمان]خانم لینتون با قیافه مضحک او را برانداز کرد و با حالتی نیمه عصبانی و نیم خندان به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]خانم لینتون او را با عجله بیان کرد - نیمه عصبانی، نیمه خندیدن در خوابیده او

8. Many people can't stand his working style, and even misunderstand his hardworking as fastidiousness .
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم نمی توانند سبک کار او را تحمل کنند و حتی کار سخت کوش او را درک نکنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم نمیتوانند سبک کار خود را تحمل کنند، و حتی اشتیاق خود را به عنوان سخت گیرانه به عنوان غرور

9. His face shows, as he stares at the fire, a blend of fastidiousness and intransigence.
[ترجمه ترگمان]وقتی به آتش خیره می شود صورتش نشان می دهد، مثل مخلوطی از غرور و عدم موافقت
[ترجمه گوگل]چهره او نشان می دهد، همانطور که او در آتش سوزان می بیند، ترکیبی از غرور و ناسازگاری است

10. Currently, we are in urgently need of a modern nuclear lab which is built on the principle of excellent equipment, sufficient staff, safety and the morale of fastidiousness .
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، ما به یک آزمایشگاه هسته ای مدرن نیاز داریم که براساس اصل تجهیزات عالی، کارکنان کافی، ایمنی و روحیه of ساخته شده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ما در فوریت نیاز به یک آزمایشگاه هسته ای مدرن است که بر اساس اصل تجهیزات عالی، کارکنان کافی، ایمنی و روحیه گزینش ساخته شده است

پیشنهاد کاربران

ریز بینی


کلمات دیگر: