کلمه جو
صفحه اصلی

empurple


معنی : ارغوانی کردن، خون الودکردن
معانی دیگر : ارغوانی رنگ کردن یا شدن

انگلیسی به فارسی

ارغوانی کردن


ضرب و شتم، ارغوانی کردن، خون الودکردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: empurples, empurpling, empurpled
• : تعریف: to color or become purple.

• paint or color purple; redden; flush; become purple

مترادف و متضاد

ارغوانی کردن (فعل)
empurple

خون الودکردن (فعل)
purple, empurple, soak in blood


کلمات دیگر: