کلمه جو
صفحه اصلی

garbled


معنی : اشفته، درهم
معانی دیگر : اشفته، درهم

انگلیسی به فارسی

اشفته، درهم


گمشده، درهم، اشفته


انگلیسی به انگلیسی

• distorted, jumbled, mixed up, confused; misrepresented, falsified
if a message or explanation is garbled, the details are confused or wrong.

مترادف و متضاد

اشفته (صفت)
upset, disturbed, disordered, berserk, messy, disheveled, frenzied, frenetic, phrenetic, turbulent, garbled, frantic, vexatious, tumultuary

درهم (صفت)
tangled, garbled, mixed, shaggy, indistinct, dramatic

جملات نمونه

1. a garbled text
متن تحریف شده

2. There was a garbled message from her on my answering machine.
[ترجمه ترگمان]روی پیغام گیر من یه پیغام گیر افتاده بود
[ترجمه گوگل]در دستگاه پاسخگو من یک پیام خالی از او بود

3. He left a rather garbled message on my answerphone.
[ترجمه ترگمان]اون یه پیغام کمی روی پیغام گیر من گذاشت
[ترجمه گوگل]او یک پیام نادرست بر روی تلفن همراه من گذاشت

4. The papers had some garbled version of the story.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها داستان درهم و برهمی از داستان داشتند
[ترجمه گوگل]این مقالات دارای برخی از نسخه های منحرف از داستان است

5. He gave a garbled account of the meeting.
[ترجمه ترگمان]او شرح این ملاقات را شرح داد
[ترجمه گوگل]او یک حساب کاربری نادرست از جلسه داد

6. The Coastguard needs to decipher garbled messages in a few minutes.
[ترجمه ترگمان](Coastguard)در عرض چند دقیقه باید پیام های کوتاه را رمزگشایی کند
[ترجمه گوگل]Coastguard نیاز به رمزگشایی پیام های گمشده را در چند دقیقه دارد

7. The voice on the tape was too garbled to understand.
[ترجمه ترگمان]صدا روی نوار آن قدر درهم بود که نمی شد آن را فهمید
[ترجمه گوگل]صدای روی نوار برای فهمیدن بیش از اندازه گمشده بود

8. The newspapers had some garbled version of the story.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها داستان garbled از این داستان داشتند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها نسخه ای از این داستان را از دست دادند

9. There were a few more garbled words, part of an argument, then a loud noise and a scream.
[ترجمه ترگمان]چند کلمه درهم و برهم، قسمتی از یک مشاجره بود، بعد صدای بلند و فریادی بلند
[ترجمه گوگل]چند کلمه گمشده، بخشی از بحث، و سپس صدای بلند و فریاد، وجود داشت

10. The account appears in garbled form in the New Testament.
[ترجمه ترگمان]این گزارش به شکل garbled در عهد جدید ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]این حساب در عهد جدید نمایش داده شده است

11. Foreign newspapers gave a garbled account of the President's speech.
[ترجمه ترگمان]روزنامه های خارجی گزارش آشفته سخنرانی رئیس جمهور را ارائه کردند
[ترجمه گوگل]روزنامه های خارجی به سخنان رییس جمهور منحرف شدند

12. A computer description of a garbled or otherwise unintelligible sequence of signals or other data.
[ترجمه ترگمان]یک توصیف کامپیوتری از یک رشته یا جز نامفهوم از سیگنال ها و یا دیگر داده ها
[ترجمه گوگل]یک توضیح کامپیوتری از توالی سیگنال یا دیگر داده های گمشده یا غیرقابل شناختی

13. The nervous man gave a garbled account of the accident.
[ترجمه ترگمان]مرد عصبی شرح حادثه را شرح داد
[ترجمه گوگل]این مرد عصبی گزارش حادثه را به من داد

پیشنهاد کاربران

قاطی پاطی

( of a message, sound, or transmission )
confused and distorted
unclear

مبهم
بی مفهوم و بی معنی



کلمات دیگر: