کلمه جو
صفحه اصلی

fast food


معنی : ماحضر
معانی دیگر : (وابسته به رستوران یا جایی که در آن خوراک را به سرعت می دهند و مشتری خودش آنرا از پیشخوان به میزش می برد) تند خوراک، (رستوران) تندکار، غذای دم دستی، غذای حاضری

انگلیسی به فارسی

غذای سرپایی، غذای دم‌دستی، غذای حاضری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: food from a restaurant that is made and eaten right away. Fast food is usually not expensive.

- It is not healthy to eat too much fast food.
[ترجمه amir ali] - خوردن غذای خیلی سریع سریع سالم نیست.
[ترجمه Amir Mahdi Amiri] این غذای زود پز خیلی سالم نیست
[ترجمه ترگمان] غذا خوردن خیلی سریع نیست
[ترجمه گوگل] غذای بیش از حد فوری سالم نیست
صفت ( adjective )
• : تعریف: offering foods for sale that are quickly available for eating or taking out.

- fast-food chains
[ترجمه ترگمان] زنجیره غذایی سریع
[ترجمه گوگل] زنجیرهای فست فود

• food rapidly prepared and served
fast food is hot food such as hamburgers that is served quickly after you order it, but which is not considered to be good for you if you eat it too often.

مترادف و متضاد

ماحضر (اسم)
fast food, food prepared in haste

inexpensive food prepared and served quickly


Synonyms: convenience food, junk food


Antonyms: slow food


جملات نمونه

1. "No fast food", she said emphatically.
[ترجمه Amir Mahdi Amiri] او با اطمینان گفت غذای سریعی نیست
[ترجمه ترگمان]او با تاکید گفت: \" هیچ غذایی سریع وجود ندارد \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'غذای فوری نیست '

2. Fast food restaurants are geared up to serve thousands of people daily.
[ترجمه ترگمان]فست فود (فست فود)برای خدمت به هزاران نفر در روز تشکیل می شوند
[ترجمه گوگل]رستوران های سریع غذا برای خدمت به هزاران نفر از مردم روزانه هستند

3. James works as assistant chef at a fast food restaurant.
[ترجمه ترگمان]جیمز به عنوان دستیار آشپز در یک رستوران فست فود کار می کند
[ترجمه گوگل]جیمز به عنوان دستیار سرآشپز در رستوران فست فود کار می کند

4. Fast food outlets seem to be taking over the world.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که غذاهای فست فود در سرتاسر دنیا پخش می شوند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که غذاهای سریع غذا در سراسر جهان مصرف می شود

5. Fast food items and fountain beverage sales are big earners.
[ترجمه ترگمان]اقلام غذایی سریع و فروش نوشیدنی fountain، earners بزرگ هستند
[ترجمه گوگل]اقلام فست فود و فروش نوشیدنی چشمه بزرگ هستند

6. This boom in fast food is providing strong competition for both staff restaurants and school meal services.
[ترجمه ترگمان]این جهش در فست فود باعث رقابت قوی برای هر دو رستوران و خدمات غذایی مدرسه می شود
[ترجمه گوگل]این رونق غذای فوری، رقابت شدید برای هر دو رستوران کارکنان و خدمات غذا در مدرسه ارائه می دهد

7. Many roads are littered with fast food containers, diapers, wrecked and / or stolen cars, and animals.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از جاده ها مملو از ظروف غذای سریع، پوشک، اتومبیل های متلاشی شده و \/ یا دزدیده شده و حیوانات هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از جاده ها با ظروف فست فود، پوشک، اتومبیل های خراب شده و یا سرقت شده و حیوانات آشغال می شوند

8. The fast food sector offered a £1 billion a year market in sandwiches alone.
[ترجمه ترگمان]بخش فست فود یک بازار ۱ میلیارد پوندی را به تنهایی عرضه کرد
[ترجمه گوگل]بخش فست فود یک بازار 1 میلیارد پوند در سال تنها در ساندویچ ها عرضه کرد

9. Fast food is certainly a growth market with some of the main names developing their brands with great success.
[ترجمه ترگمان]فست فود به طور حتم یک بازار رشد با برخی از نام های اصلی در حال توسعه برنده ای خود با موفقیت بزرگ است
[ترجمه گوگل]فست فود قطعا یک بازار رشد با برخی از نام های اصلی توسعه مارک های خود را با موفقیت های بزرگ است

10. Burger King is widely regarded as the quality fast food hamburger restaurant chain.
[ترجمه ترگمان]برگر کینگ به طور گسترده به عنوان زنجیره رستوران فست فود در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]برگر کینگ به طور گسترده ای به عنوان رستوران زنجیره ای از رستوران های همبرگری فست فود به شمار می رود

11. And it was wolfed down like fast food, digested with a raucous burp.
[ترجمه ترگمان]و با wolfed سریع، هضم شد و با آروغ بلندی هضم شد
[ترجمه گوگل]و آن را مانند غذای سریع، که با انقباض عجیب و غریب هضم شده بود، گره خورده بود

12. Wendy's rejoined the fast food market in Great Britain after an absence of nearly six years.
[ترجمه ترگمان]وندی، پس از تقریبا شش سال غیبت، به بازار فست فود در بریتانیای کبیر پیوست
[ترجمه گوگل]وندی در بازار بزرگ فست فود انگلیس پس از عدم نزدیک به شش سال، دوباره وارد بازار شد

13. Gas stations and fast food places intrude on the city's sense of history.
[ترجمه ترگمان]جایگاه های سوخت گیری و محل های غذای سریع، در حس تاریخ شهر وارد می شوند
[ترجمه گوگل]ایستگاه های سوخت و مکانهای سریع غذا بر تاریخ حس شهر نفوذ می کنند

14. Now wraps can be found in fast food restaurants in addition to delis and gourmet food shops.
[ترجمه ترگمان]اکنون این پوشش را می توان در رستوران های فست فود، علاوه بر delis و gourmet، یافت
[ترجمه گوگل]در حال حاضر می توان در رستوران های فست فود علاوه بر غذاهای دلپذیر و مغازه های غذا لذیذ یافت می شود

15. From fast food to elegant banqueting, all tastes are catered for.
[ترجمه ترگمان]از فست فود تا ضیافتی عالی، تمام tastes برآورده می شوند
[ترجمه گوگل]از غذای فصلی تا مهمانی های ظریف، همه سلیقه ها برای غذا تهیه می شود

پیشنهاد کاربران

غذای سر پایی

غذای زود پز


غذا بیرونی


غذای سریع
غذای سرپایی
غذای نیم پخت شده
غذای آماده
هله هوله

غذای سریع
غذای آماده
غذای نیم پز یا نیمه خام
هله هوله
غذای سرپایی

هوالعلیم

Fastfood : فست فود : غذای فوری

تیزتَیار ( در تاجیکستان )

ماحضری. [ ح َ ض َ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) به تصرف فارسیان ، طعام قلیل بی تکلف که بوقت حاجت موجود و حاضر باشد. ( غیاث ) . طعام قلیل بی تکلف که به وقت حاجت موجود و حاضر باشد. ( ناظم الاطباء ) . حاضری :
هرچه در خانه داشت ماحضری
پیشش آورد و کرد لابه گری.
نظامی.

fast food ( تغذیه )
واژه مصوب: غذای فوری
تعریف: 1. غذایی که به سرعت آماده شود و در اختیار مشتری قرار گیرد|||2. غذاخوری عرضهکنندۀ غذای فوری


کلمات دیگر: