کلمه جو
صفحه اصلی

elected


معنی : منتخب
معانی دیگر : برگزیدن، انتخاب کردن، برگزیده منتخب

انگلیسی به فارسی

انتخاب شده، منتخب


انگلیسی به انگلیسی

• chosen through election, selected, voted for

مترادف و متضاد

منتخب (صفت)
chosen, elected, selected

جملات نمونه

1. those elected by god shall save the church
آنان که برگزیده ی خداوند هستند کلیسا را نجات خواهند داد.

2. we elected to stay
ما ماندن را ترجیح دادیم.

3. he was elected to the leadership of the party
او به مقام رهبری حزب برگزیده شد.

4. he was elected twice
او دو بار انتخاب شد.

5. she was elected by acclamation
با رای شفاهی انتخاب شد.

6. she was elected to a four-year term
او را به یک دوره ی (نمایندگی) چهار ساله انتخاب کردند.

7. she was elected to the congress at the head of the poll
با آرا بیش از دیگران به کنگره انتخابات شد.

8. if i am elected i'll hew to the constitution
اگر برگزیده شوم از قانون اساسی پیروی خواهم کرد.

9. faced with hunger and torture, many captives elected suicide
بسیاری از اسیران چون با گرسنگی و شکنجه روبرو بودند به خودکشی روی آوردند.

10. the scandal dished his hopes of being elected
آن رسوایی امید او را به انتخاب شدن تبدیل به یاس کرد.

11. recent polls indicate that he will not be elected
نظر سنجی های اخیر نشان می دهد که او انتخاب نخواهد شد.

12. the military wrested political power from the people's elected officials
ارتش قدرت سیاسی را از دست رهبران منتخب مردم گرفت.

13. Roosevelt was elected four times to the presidency of the United States.
[ترجمه ترگمان]روزولت به عنوان چهار بار به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد
[ترجمه گوگل]روزولت چهار بار به ریاست جمهوری ایالات متحده انتخاب شد

14. The party leader is elected by secret ballot .
[ترجمه ترگمان]رهبر حزب با رای مخفی انتخاب می شود
[ترجمه گوگل]رهبر حزب با رای مخفی انتخاب می شود

15. She is the youngest woman to be elected to the national legislature.
[ترجمه ترگمان]او جوان ترین زنی است که به مجلس قانونگذاری ملی انتخاب می شود
[ترجمه گوگل]او جوان ترین زن است که در مجلس ملی انتخاب می شود

16. Elected officials ought to obey the law .
[ترجمه ترگمان]مقامات رسمی باید از قانون پیروی کنند
[ترجمه گوگل]مقامات انتخاب شده باید از قانون اطاعت کنند

17. He was elected by a majority of 30 votes against
[ترجمه ترگمان]او توسط اکثریت ۳۰ رای انتخاب شد
[ترجمه گوگل]او توسط اکثریت 30 رای مخالف انتخاب شد

18. They elected me to the Board of Directors.
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا به هیات مدیران برگزیدند
[ترجمه گوگل]آنها من را به هیئت مدیره انتخاب کردند

پیشنهاد کاربران

منتخب
انتخاب شده


انتخاب شدن. مثال:
Barack obama was elected
باراک اوباما انتخاب شد


کلمات دیگر: