1. fame is something transitory
شهرت چیزی ناپایدار است.
2. fame raised him to the skies
شهرت او را به عرش رساند.
3. a fame that has resounded through ages
شهرتی که در همه ی روزگاران پیچیده است
4. eternal fame
شهرت ابدی
5. ferdowsi's fame is ageless
شهرت فردوسی جاودانه است.
6. her fame relapsed into oblivion
شهرت او در فراموشی فرو رفت.
7. his fame has a distinct life of its own
شهرت او عمر منحصر به فرد خود را دارد.
8. his fame reached its peak
شهرت او به اوج خود رسید.
9. his fame rocketed up
شهرت او اوج گرفت.
10. his fame was ephemeral
شهرت او ناپایدار بود.
11. most fame is fleeting
شهرت غالبا زودگذر است.
12. posthumous fame
شهرت پس از مرگ
13. worldly fame
شهرت جهانی
14. chase fame and fortune
دنبال شهرت و ثروت رفتن
15. hunger for fame
عطش شهرت
16. iraj mirza's fame will finally come into its own
بالاخره ایرج میرزا به شهرتی که در خور او است خواهد رسید.
17. love of fame is a magnet that draws young people to sports
عشق به شهرت جوانان را به سوی ورزش می کشد.
18. money and fame are but rags
پول و شهرت ارزشی ندارد.
19. money and fame have depraved her
پول و شهرت او را منحرف کرده است.
20. soon byron's fame eclipsed everyone else's
کمی نپایید که (شهرت) بایرون،شهرت همه را تحت الشعاع قرار داد.
21. to win fame and glory
به شهرت و افتخار رسیدن
22. wealth and fame beckoned her
ثروت و شهرت او را شیفته کرد.
23. a bid for fame
کوشش در کسب شهرت
24. a claim to fame
استحقاق شهرت
25. a writer whose fame has transcended his father's
نویسنده ای که شهرت او از پدرش بیشتر شده است
26. he pants for fame
او دلش برای شهرت لک زده است.
27. the scroll of fame
فهرست نیک نامان
28. they carried iran's fame to the remotest corners of the world
آنان شهرت ایران را به دورترین نقاط جهان رسانیدند.
29. to rise to fame
نامور شدن،مشهور شدن
30. to rise to fame
به شهرت رسیدن
31. we commit his fame to posterity
ما شهرت او را به آیندگان می سپاریم.
32. house of ill fame
جنده خانه،فاحشه خانه،روسپی خانه
33. at the height of fame
(مجازی) در اوج شهرت
34. he is thirsty for fame and glory
آرزومند شهرت و افتخار است.
35. he struggled to win fame and power
او تلاش کرد تا شهرت و قدرت به دست آورد.
36. he was catapulted to fame by his new book
کتاب جدیدش او را به اوج شهرت رساند.
37. her prime motive was fame
انگیزه ی اصلی او شهرت بود.
38. that book established his fame as a poet
آن کتاب ناموری او را به عنوان شاعر به ثبوت رساند.
39. the apex of his fame
اوج شهرت او
40. this innovation brought him fame and fortune
این نوآوری برایش شهرت و ثروت آورد.
41. a path to perpetuity of fame
راهی به ابدیت شهرت،راهی برای شهرت جاودان
42. during his own lifetime, the fame of hafez had even reached india
آوازه ی حافظ در زمان حیات خودش تا هندوستان هم رسیده بود.
43. he crawled his way into fame and fortune
او با منت کشیدن از اهل و نااهل به ثروت و شهرت رسید.
44. his subjects emblazoned his good fame to all the world
رعایای او نام نیک وی را به همه ی جهانیان اعلام داشتند.
45. she finally found wealth and fame
سر انجام به مال و شهرت رسید.
46. young men were covetous of fame and fortune
مردان جوان سخت طالب شهرت و ثروت بودند.
47. she parlayed her sweet voice into fame
او برای رسیدن به شهرت از صدای شیرین خود بیشترین استفاده را کرد.
48. that single book rocketed her into fame and fortune
همان یک کتاب او را به اوج شهرت و ثروت رساند.
49. they fought bravely and harvested everlasting fame
آنان با دلیری جنگیدند و شهرت جاودانی به دست آوردند.
50. men who have reached the pinnacle of fame
مردانی که به اوج شهرت رسیده اند
51. humanity has judged these books and found them worthy of eternal fame
بشریت این کتاب ها را مورد قضاوت قرار داده و آنها را شایسته ی شهرت ابدی شناخته است.