کلمه جو
صفحه اصلی

embrittle


معنی : شکننده کردن، ترد کردن
معانی دیگر : شکننده کردن، ترد کردن

انگلیسی به فارسی

شکننده کردن، ترد کردن


انگلیسی به انگلیسی

• make brittle; become brittle

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] ترد و شکننده

مترادف و متضاد

شکننده کردن (فعل)
embrittle

ترد کردن (فعل)
tender, embrittle, tenderize


کلمات دیگر: