کلمه جو
صفحه اصلی

elegantly


معنی : ظریفانه
معانی دیگر : باظرافت، بلطافت، باظرافت طبع

انگلیسی به فارسی

زیبایی، ظریفانه


انگلیسی به انگلیسی

• in a refined manner, tastefully; gracefully; luxuriously

مترادف و متضاد

ظریفانه (قید)
airily, elegantly, nicely, daintily

جملات نمونه

1. he was elegantly attired in a silk jacket
او با خوش سلیقگی به کت ابریشم ملبس بود.

2. she was elegantly dressed
او با خوش سلیقگی لباس پوشیده بود.

3. the car's seats were elegantly slipcovered
صندلی های اتومبیل را به طور زیبایی روکش کرده بودند.

4. They waltzed elegantly around the dance floor.
[ترجمه ترگمان]دور سالن رقص با شکوهی می رقصیدند
[ترجمه گوگل]آنها به طور زیبایی در اطراف طبقه رقص والتز شدند

5. She was reclining elegantly on the sofa.
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت راحتی لم داده بود
[ترجمه گوگل]او بر روی مبل به آرامی روی صندلی نشسته بود

6. He leaned elegantly against the door.
[ترجمه ترگمان]او به آرامی به در تکیه داد
[ترجمه گوگل]او به زیبایی در برابر درب تکیه داد

7. He was elegantly dressed in a grey suit, blue shirt and paisley tie.
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار خاکستری و پیراهن آبی و کراوات paisley به تن داشت
[ترجمه گوگل]او به زیبایی در کت و شلوار خاکستری، پیراهن آبی و کراوات پیتلی لباس پوشید

8. Her room was furnished elegantly.
[ترجمه ترگمان]اتاق او به نحو احسن تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]اتاق او به زیبایی تعبیه شده بود

9. To her eye, Ferraris were masterpieces of elegantly understated design, with fine lines and an innate animal grace.
[ترجمه ترگمان]در چشم او، Ferraris شاهکار طراحی دقیق، با خطوط ظریف و زیبایی ذاتی حیوانی بودند
[ترجمه گوگل]به نظر او، فراری ها شاهکارهای طراحی ظریف طراحی شده اند، با خطوط زیبا و فضل حیوانی ذاتی

10. It has also elegantly solved the problems surrounding theft with the aid of a computer.
[ترجمه ترگمان]هم چنین به زیبایی مشکلات مربوط به سرقت با کمک رایانه را حل کرده است
[ترجمه گوگل]همچنین با کمک کامپیوتر یک مشکل پیچیده را حل کرده است

11. She rode horseback posting elegantly.
[ترجمه ترگمان]سواره از اسب می راند
[ترجمه گوگل]او سوار اسب به صورت ظریف انجام داد

12. He was a tall, elegantly Streetwise Chicago singer with a light baritone.
[ترجمه ترگمان]او یک خواننده بلند قد و با آهنگ مردانه شیکاگو با صدای baritone سبک بود
[ترجمه گوگل]او یک خواننده قدیم، زیبا و خیالی شیکاگو با یک باریتون سبک بود

13. The beamed lounge with its log fire is elegantly furnished in a country-house style.
[ترجمه ترگمان]سالن پذیرایی پر زرق و برق که با چوب درخت تزیین شده بسیار آراسته و آراسته به سبک خانه ییلاقی است
[ترجمه گوگل]سالن پرتقال با ورودی آتش است که به سبک خانه ای به شکل زیبایی در آن قرار دارد

14. She was always elegantly dressed and absolutely immaculate.
[ترجمه ترگمان]همیشه شیک و مرتب بود و کام لا بی عیب و نقص بود
[ترجمه گوگل]او همیشه زیبایی لباس پوشید و کاملا بی نظیر بود

15. Thereafter we had to put up with Crewe elegantly stringing passes together while our overpaid boobies struggled.
[ترجمه ترگمان]پس از آن ما مجبور شدیم سر و صدای elegantly را که بر سر ما رد و بدل می شد کنار بگذاریم، در حالی که بیش از حد boobies مشغول تقلا کردن بودیم
[ترجمه گوگل]پس از آن ما مجبور بودیم تا با Crewe به صورت زیبایی در حال حرکت با هم در حالی که ما boobies overpaid تلاش کرد

پیشنهاد کاربران

مجلل ( در معماری کاربرد دارد )


کلمات دیگر: