fetish

معنی : طلسم، بت، صنم

معانی دیگر : (مجازی - هر چیزی که بیش از حد معمول مورد علاقه یا پیروی باشد) وسواس، خوره ی چیزی بودن، بت واره ساختن (از چیزی)، جادو (اشیایی که به ویژه در نظر قبایل بدوی دارای قدرت ماورا طبیعه هستند)، اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده و موردپرستش قرارمی گرفتند، خرافات

انگلیسی به فارسی

( fetich ) طلسم، اشیا یا موجوداتی که به‌عقیده اقوام وحشی دارای روح بوده و موردپرستش قرارمی‌گرفتند، بت، صنم، خرافات

طلسم، صنم، بت

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

• (1) تعریف: an object believed to be inhabited by a spirit or to have magical powers, as of protection.

• (2) تعریف: an object, idea, behavior, or the like to which a person devotes excessive attention or belief.

- She makes a fetish of grooming her hair.

[ترجمه تذنتا] لتلتالتل

[ترجمه ترگمان] اون یه وسواس داره که موهاش رو مرتب کنه
[ترجمه گوگل] او طلسم موهایش را تمیز می کند

• (3) تعریف: an object or nongenital body part that consistently arouses sexual desire.

• object of blind adoration; idolized object
a fetish is a strong liking or need for a particular object or activity which gives a person sexual pleasure and excitement.
a fetish is also an activity that you have an extremely strong and excessive desire to do.

مترادف و متضاد

طلسم (اسم)

bewitchment, mumbo jumbo, amulet, talisman, spell, fetish, mascot, charm, incantation, cantrip, juju, joss, obeah, phylactery

بت (اسم)

fetish, eidolon, idol, juju

صنم (اسم)

fetish, idol, ephod

obsession

Synonyms: bias, craze, desire, fixation, golden calf, idée fixe, leaning, luck, mania, partiality, penchant, periapt, predilection, prejudice, preoccupation, prepossession, proclivity, propensity, stimulant, thing

object believed to have supernatural powers

Synonyms: amulet, charm, cult object, idol, image, juju, mascot, phylactery, superstition, talisman, voodoo doll, zemi

جملات نمونه

to make a fetish of sports

خوره‌ی ورزش بودن

پیشنهاد کاربران

خرافات

a form of sexual behaviour in which gratification is linked to an abnormal degree to a particular object, activity, part of the body, etc

نوعی تمایل جنسی به قسمتهایی از اعضای بدن، اشیاء، ویا رفتارهای خاص . . . بعنوان مثال فتیش دست، فتیش پا، فتیش کچلی

1 - خوره ( جنسی، وسواسی، علاقه و . . . )
2 - اشیاء یا موجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده و موردپرستش قرارمی گرفتند!

Superstion

هوس، وسواس

علاقه ی شدید

علاقه وسواس گونه

دیکشنری مثلا driver : دراور : راننده

نوعی تمایل جنسی به قسمتهایی از بدن، اشیاء، و یا رفتارهای خاص . . . مثال:فتیش دست، فتیش پا

کلمات دیگر: