1. I wouldn't entertain the idea of such an unsociable job.
[ترجمه ترگمان]من تصور نمی کنم که این یک شغل اجتماعی اجتماعی باشد
[ترجمه گوگل]من ایده چنین کار غیرقابل انعطاف را نداشتم
2. I was feeling very unsociable, so I didn't go to the party.
[ترجمه ترگمان]احساس ناخوشایندی داشتم، بنابراین به مهمانی نرفتم
[ترجمه گوگل]من احساس بسیار غیر انسانی داشتم، بنابراین به حزب نمی رفتم
3. I am by no means an unsociable person.
[ترجمه ترگمان]من به هیچ وجه اجتماعی نیستم
[ترجمه گوگل]من به هیچ وجه شخص غیر اجتماعی نیستم
4. Southall was grumpy and unsociable, not like him.
[ترجمه ترگمان]Southall خشن و خشن بود، نه مثل او
[ترجمه گوگل]Southall خجالت زده و غیر انسانی بود، او را دوست ندارد
5. The hours can be long and sometimes unsociable, and the responsibilities testing.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها می تواند دراز و گاهی اوقات مودبانه تر باشد، و مسیولیت های آزمون
[ترجمه گوگل]ساعت ها می توانند طولانی و گاهی اوقات غیرقابل انعطاف باشند و مسئولیت ها را آزمایش کنند
6. Being unsociable can be very catching.
[ترجمه ترگمان]اجتماعی بودن نمی تواند بسیار جذاب باشد
[ترجمه گوگل]بودن غیر انسانی می تواند بسیار جذاب باشد
7. He was taciturn and unsociable,(sentence dictionary) and rarely spoke to you.
[ترجمه ترگمان]او کم حرف و خاموش بود (فرهنگ لغت را تلفظ می کرد)و بندرت با شما صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]او تیزهوش و غیر انسانی بود (فرهنگ لغت جمله) و به ندرت با شما صحبت کرد
8. His unsociable character makes it hard for us to get along with each other.
[ترجمه ترگمان]شخصیت اجتماعی او برای ما دشوار است که با هم برویم
[ترجمه گوگل]شخصیت غیرقابل انعطافش باعث می شود که ما بتوانیم با یکدیگر هماهنگ شویم
9. The unsociable person is hardly fit for a diplomat.
[ترجمه ترگمان]فرد اجتماعی به سختی برای یک دیپلمات مناسب نیست
[ترجمه گوگل]فرد غیر انسانی برای یک دیپلمات سخت است
10. The man's unsociable behavior gradually alienated him from all his friends.
[ترجمه ترگمان]رفتار اجتماعی مرد رفته رفته او را از همه دوستانش بیگانه کرده بود
[ترجمه گوگل]رفتار غیر انسانی انسان به تدریج از همه دوستانش بیگانه بود
11. He is masterful and rather unsociable.
[ترجمه ترگمان]رفتارش سرد و آمرانه است
[ترجمه گوگل]او استادانه و نه انسانی است
12. He taciturn and unsociable, and rarely spoke to you.
[ترجمه ترگمان]کم حرف می زد و کم حرف می زد و بندرت با تو حرف می زد
[ترجمه گوگل]او ضعیف و غیر انسانی است و به ندرت با شما صحبت می کند
13. The woman's unsociable behaviour gradually alienated her from all her friends.
[ترجمه ترگمان]رفتار اجتماعی زن بتدریج او را از همه دوستانش دور کرد
[ترجمه گوگل]رفتار غیر انسانی زن او را به تدریج از همه دوستانش بیگانه کرد
14. Living alone, unsociable, having no companions, much less confidants, a hermit may lose polish, graciousness.
[ترجمه ترگمان]تنها زندگی می کنند، بی معاشرت، هیچ رفیقی، خیلی کم تر محرم اسرار، یک راهب هم ممکن است polish را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]زندگی به تنهایی، غیر انسانی، بدون همدم، محرمانه بسیار کمتر، یک زن مجرد ممکن است لهستانی، مهربانی را از دست بدهد
15. Thus the child will grow to be unsociable and eccentric.
[ترجمه ترگمان]از این رو کودک فقیر و غیر عادی خواهد شد
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب کودک رشد خواهد کرد و غیر انسانی خواهد بود