کلمه جو
صفحه اصلی

unreliable


معنی : نامعتبر، نامطمئن، غیر قابل اطمینان، غیرقابل اعتماد، اتکا ناپذیر
معانی دیگر : غیر قابل اعتماد، غیر قابل اطمینان، اتکا ناپذیر

انگلیسی به فارسی

نامطمئن، غیر قابل اطمینان، نامعتبر


غیرقابل اعتماد، اتکا ناپذیر


غیر قابل اعتماد، نامطمئن، غیر قابل اطمینان، غیرقابل اعتماد، نامعتبر، اتکا ناپذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unreliably (adv.)
• : تعریف: not able to be relied on.
متضاد: authoritative, faithful, reliable, solid, stalwart, staunch, steady, trusty
مشابه: doubtful, irresponsible, shaky

- an unreliable car
[ترجمه ترگمان] یک اتومبیل غیرقابل اطمینان
[ترجمه گوگل] یک ماشین غیرقابل اعتماد
- my unreliable neighbors
[ترجمه ترگمان] همسایه های غیرقابل اعتماد من
[ترجمه گوگل] همسایگان غیرقابل اعتماد من

• undependable, irresponsible
if people, machines, or methods are unreliable, you cannot trust them or rely on them.

مترادف و متضاد

نامعتبر (صفت)
inoperative, invalid, unreliable, irresponsible

نامطمئن (صفت)
unreliable

غیر قابل اطمینان (صفت)
unreliable

غیرقابل اعتماد (صفت)
unreliable

اتکا ناپذیر (صفت)
unreliable

not trustworthy, not true


Synonyms: capricious, deceitful, deceptive, delusive, disreputable, dubious, erroneous, fake, fallible, false, fickle, fly-by-night, furtive, hallucinatory, hollow, implausible, inaccurate, inconstant, irresponsible, makeshift, meretricious, mistaken, pretended, pseudo, questionable, sham, shifty, specious, treacherous, tricky, uncertain, unconvincing, undependable, underhand, underhanded, unfaithful, unsound, unstable, unsure, untrue, untrustworthy, vacillating, wavering, weak


Antonyms: honest, reliable, responsible, true, trustworthy


جملات نمونه

1. don't travel with an unreliable driver
با یک راننده غیر قابل اطمینان سفر نکن

2. His sudden departure had demonstrated how unreliable he was.
[ترجمه ترگمان]حرکت ناگهانی او ثابت کرده بود که او چقدر غیرقابل اعتمادی است
[ترجمه گوگل]بیرون آمدن او ناگهان نشان داد که او غیر قابل اعتماد است

3. Diplomats can be a notoriously unreliable and misleading source of information.
[ترجمه ترگمان]دیپلمات ها می توانند منبع بسیار غیرقابل اعتماد و گمراه کننده اطلاعات باشند
[ترجمه گوگل]دیپلمات ها می توانند منبع اطلاعات غلط و غیرقابل اعتماد باشند

4. He's totally unreliable as a source of information.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک منبع اطلاعات کاملا غیرقابل اعتماد است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک منبع اطلاعاتی کاملا غیر قابل اعتماد است

5. "He's so unreliable!" she said crossly.
[ترجمه .n] اون به طور تقریبی گفت که او خیلی غیر قابل اعتماده
[ترجمه ترگمان]اون خیلی غیرقابل اعتماده او با عصبانیت گفت:
[ترجمه گوگل]'او خیلی غیر قابل اعتماد است!' او گفت: تقریبا

6. Several unreliable dealers have been struck off our list of authorized suppliers.
[ترجمه ترگمان] چند تا دلال غیرقابل اعتماد لیست ما رو از suppliers خارج کردن
[ترجمه گوگل]تعدادی از نمایندگی های غیرقابل اعتماد از لیست ما از تأمین کنندگان مجاز حذف شده اند

7. Statistics can be notoriously unreliable.
[ترجمه ترگمان]آمار می تواند بسیار غیرقابل اطمینان باشد
[ترجمه گوگل]آمار می تواند بطور غیر قابل اعتماد باشد

8. The local bus service is notoriously unreliable.
[ترجمه ترگمان]سرویس اتوبوس محلی بسیار غیرقابل اعتماد است
[ترجمه گوگل]خدمات اتوبوس محلی عملا غیر قابل اعتماد است

9. She was totally unreliable, so she got / was given her marching orders.
[ترجمه ترگمان]او کاملا غیرقابل اعتمادی بود، به همین خاطر او دستورها را صادر کرد
[ترجمه گوگل]او کاملا غیرقابل اعتماد بود، بنابراین او دستورات راهپیمایی خود را دریافت کرد

10. Dismissal of the last piece of evidence as unreliable would severely affect our case.
[ترجمه ترگمان]Dismissal آخرین مدرک تا حدی غیرقابل اعتماد است که به شدت بر مورد ما تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]اخراج آخرین قطعه شواهد غیر قابل اعتماد به شدت بر پرونده ما تاثیر می گذارد

11. The local hospital care is primitive and unreliable.
[ترجمه ترگمان]مراقبت بیمارستان محلی ابتدایی و غیرقابل اطمینان است
[ترجمه گوگل]مراقبت های بیمارستان محلی ابتدایی و غیر قابل اعتماد است

12. The mail here's really slow and unreliable.
[ترجمه ترگمان]این نامه واقعا کند و غیرقابل اعتماد است
[ترجمه گوگل]پست الکترونیکی در اینجا واقعا آهسته و غیر قابل اعتماد است

13. His sudden departure demonstrates that he's unreliable/how unreliable he is.
[ترجمه ترگمان]حرکت ناگهانی او نشان می دهد که او غیرقابل اعتماد است \/ چقدر قابل اعتماد است
[ترجمه گوگل]سفر ناگهانی او نشان می دهد که او غیرقابل اعتماد است / او غیر قابل اعتماد است

14. Opinion polls are an unreliable predictor of election outcomes.
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی ها یک پیش بینی کننده غیرقابل اعتماد نتایج انتخابات هستند
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها یک پیش بینی غیرقابل اعتماد از نتایج انتخابات هستند

don't travel with an unreliable driver

با یک راننده غیرقابل‌اطمینان سفر نکن


پیشنهاد کاربران

بدقول

باور نکردنی

غیر قابل اطمینان


کلمات دیگر: