1. . . . untie the knot of our tangled life
(حافظ) . . . گره از کار فروبسته ی ما بگشاید
2. he knotted the string and couldn't untie it
او ریسمان را گوراند و نتوانست آن را باز کند.
3. After several attempts to untie the knot, I admitted defeat and cut through it with a knife.
[ترجمه ترگمان]بعد از چند بار تلاش برای باز کردن گره، من شکست را پذیرفتم و با یک چاقو آن را قطع کردم
[ترجمه گوگل]پس از چندین تلاش برای جدا کردن گره، من با شکست مواجه شدم و با چاقو از بین بردم
4. I can't untie the knot - it's too tight.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم این گره رو باز کنم - خیلی تنگه
[ترجمه گوگل]من نمی توانم گره را از هم جدا کنم - این خیلی تنگ است
5. My dead fingers could not untie the knot.
[ترجمه ترگمان]انگشتان مرده من نمی توانستند گره را باز کنند
[ترجمه گوگل]انگشتان مرده من نمیتوانند گره را کنار بگذارند
6. Don't cut the string, untie the knots.
[ترجمه ترگمان] نخ رو قطع نکن، گره هارو باز کن
[ترجمه گوگل]رشته را برش ندهید، گره ها را جدا کنید
7. His clumsy fingers couldn't untie the knot.
[ترجمه ترگمان]انگشتان ناشیانه او نمی توانستند گره را باز کنند
[ترجمه گوگل]انگشتان دست و پا گیر او نمی تواند گره را جدا کند
8. The snake will untie the intricate knot and the deeply-hidden force of life within Cleopatra will cease.
[ترجمه ترگمان]مار گره intricate را باز خواهد کرد و نیروی عمیق زندگی در کلئوپاترا متوقف خواهد شد
[ترجمه گوگل]مار از گره پیچیده جدا خواهد شد و نیروی عمیق پنهان زندگی در کلئوپاترا متوقف خواهد شد
9. They untie their Nikes; they cut the tape from their ankles; they shed their jerseys and put on sweatshirts.
[ترجمه ترگمان]ان ها Nikes را باز می کنند؛ آن ها نوار را از مچ دستشان جدا می کنند؛ و jerseys را shed و on را کنار می گذارند
[ترجمه گوگل]آنها Nikes خود را می بندند؛ آنها نوار را از مچ دست خود قطع می کنند؛ آنها لباس های خود را ریختند و لباس های ورزشی را پوشیدند
10. We watched her untie the parcels which turned out to contain pretty blue woollen baby clothes.
[ترجمه ترگمان]ما او را نگاه کردیم که بسته ها را باز کرد تا در آن لباس های پشمی آبی بسیار آبی رنگ پوشیده شود
[ترجمه گوگل]ما تماشا کردیم که پالت هایی را پیدا کنیم که لباس های پشمالویی آبی بسیار آبی داشته باشند
11. He urged Kennedy to untie the knot rather than pull it tighter.
[ترجمه ترگمان]او به کندی اصرار کرد که گره را باز کند تا آن را محکم تر بکشد
[ترجمه گوگل]او از کندی خواست تا گره را از هم جدا کند تا آن را تنگ تر کند
12. Just untie my hands.
[ترجمه ترگمان]فقط دستام رو باز کن
[ترجمه گوگل]دستانم را باز کن
13. I learned how to untie the rope and would push my brother over this picket fence.
[ترجمه ترگمان]من یاد گرفتم که چطوری طناب رو باز کنم و برادرم رو از این فنس محافظت کنم
[ترجمه گوگل]من یاد گرفتم که چگونه طناب را جدا کنم و برادر خود را بر روی این حصار بریزم
14. Never cut what you can untie. Joseph Joubert
[ترجمه ترگمان]هرگز آنچه را که می توانید باز کنید را قطع نکنید جوزف Joubert
[ترجمه گوگل]هرگز چیزی را که می توانید بریزید قطع کنید جوزف جورج
15. Untie the knot and the bucket the wagon and give them some.
[ترجمه ترگمان]گره را باز کنید و سطل را باز کنید و به آن ها بدهید
[ترجمه گوگل]گره و سطل واگن را جدا کنید و آنها را به آنها بدهید