کلمه جو
صفحه اصلی

untie


معنی : حل کردن، گشودن، باز کردن
معانی دیگر : (گره چیزی را) باز کردن

انگلیسی به فارسی

باز کردن، گشودن، حل کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unties, untying, untied
(1) تعریف: to free from being tied or bound.
متضاد: bind, tie

- The prisoners were untied and released.
[ترجمه ترگمان] زندانیان را باز و آزاد کردند
[ترجمه گوگل] زندانیان آزاد شدند و آزاد شدند

(2) تعریف: to loosen or undo (a knot).
متضاد: tie
مشابه: loose

(3) تعریف: to undo a knot or tie in; unknot.
متضاد: tie

- He untied his bow tie.
[ترجمه ترگمان] گره کمانش را باز کرد
[ترجمه گوگل] او کراوات کراوات خود را قطع کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to come undone or unknotted.

• remove, release, loosen
if you untie someone or something, you remove the string or rope that has been tied round them by undoing the knots.

مترادف و متضاد

حل کردن (فعل)
assoil, solve, dissolve, untangle, unravel, work out, loose, decide, untie

گشودن (فعل)
open, unbrace, auspicate, unfurl, unlock, untie, unlace, inaugurate, untwine, unbolt, unhinge, unknit, unloose, untwist

باز کردن (فعل)
undo, open, unfold, disclose, pick, solve, untie, unfix, unscrew, unpack, unwind, unwrap, disengage, disentangle, splay, unbend, unroll, unbolt, unclasp, unclose, unfasten, unhinge, unhitch, unknit, untwist

جملات نمونه

1. . . . untie the knot of our tangled life
(حافظ) . . . گره از کار فروبسته ی ما بگشاید

2. he knotted the string and couldn't untie it
او ریسمان را گوراند و نتوانست آن را باز کند.

3. After several attempts to untie the knot, I admitted defeat and cut through it with a knife.
[ترجمه ترگمان]بعد از چند بار تلاش برای باز کردن گره، من شکست را پذیرفتم و با یک چاقو آن را قطع کردم
[ترجمه گوگل]پس از چندین تلاش برای جدا کردن گره، من با شکست مواجه شدم و با چاقو از بین بردم

4. I can't untie the knot - it's too tight.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم این گره رو باز کنم - خیلی تنگه
[ترجمه گوگل]من نمی توانم گره را از هم جدا کنم - این خیلی تنگ است

5. My dead fingers could not untie the knot.
[ترجمه ترگمان]انگشتان مرده من نمی توانستند گره را باز کنند
[ترجمه گوگل]انگشتان مرده من نمیتوانند گره را کنار بگذارند

6. Don't cut the string, untie the knots.
[ترجمه ترگمان] نخ رو قطع نکن، گره هارو باز کن
[ترجمه گوگل]رشته را برش ندهید، گره ها را جدا کنید

7. His clumsy fingers couldn't untie the knot.
[ترجمه ترگمان]انگشتان ناشیانه او نمی توانستند گره را باز کنند
[ترجمه گوگل]انگشتان دست و پا گیر او نمی تواند گره را جدا کند

8. The snake will untie the intricate knot and the deeply-hidden force of life within Cleopatra will cease.
[ترجمه ترگمان]مار گره intricate را باز خواهد کرد و نیروی عمیق زندگی در کلئوپاترا متوقف خواهد شد
[ترجمه گوگل]مار از گره پیچیده جدا خواهد شد و نیروی عمیق پنهان زندگی در کلئوپاترا متوقف خواهد شد

9. They untie their Nikes; they cut the tape from their ankles; they shed their jerseys and put on sweatshirts.
[ترجمه ترگمان]ان ها Nikes را باز می کنند؛ آن ها نوار را از مچ دستشان جدا می کنند؛ و jerseys را shed و on را کنار می گذارند
[ترجمه گوگل]آنها Nikes خود را می بندند؛ آنها نوار را از مچ دست خود قطع می کنند؛ آنها لباس های خود را ریختند و لباس های ورزشی را پوشیدند

10. We watched her untie the parcels which turned out to contain pretty blue woollen baby clothes.
[ترجمه ترگمان]ما او را نگاه کردیم که بسته ها را باز کرد تا در آن لباس های پشمی آبی بسیار آبی رنگ پوشیده شود
[ترجمه گوگل]ما تماشا کردیم که پالت هایی را پیدا کنیم که لباس های پشمالویی آبی بسیار آبی داشته باشند

11. He urged Kennedy to untie the knot rather than pull it tighter.
[ترجمه ترگمان]او به کندی اصرار کرد که گره را باز کند تا آن را محکم تر بکشد
[ترجمه گوگل]او از کندی خواست تا گره را از هم جدا کند تا آن را تنگ تر کند

12. Just untie my hands.
[ترجمه ترگمان]فقط دستام رو باز کن
[ترجمه گوگل]دستانم را باز کن

13. I learned how to untie the rope and would push my brother over this picket fence.
[ترجمه ترگمان]من یاد گرفتم که چطوری طناب رو باز کنم و برادرم رو از این فنس محافظت کنم
[ترجمه گوگل]من یاد گرفتم که چگونه طناب را جدا کنم و برادر خود را بر روی این حصار بریزم

14. Never cut what you can untie. Joseph Joubert
[ترجمه ترگمان]هرگز آنچه را که می توانید باز کنید را قطع نکنید جوزف Joubert
[ترجمه گوگل]هرگز چیزی را که می توانید بریزید قطع کنید جوزف جورج

15. Untie the knot and the bucket the wagon and give them some.
[ترجمه ترگمان]گره را باز کنید و سطل را باز کنید و به آن ها بدهید
[ترجمه گوگل]گره و سطل واگن را جدا کنید و آنها را به آنها بدهید


کلمات دیگر: