کلمه جو
صفحه اصلی

uprise


معنی : سر و صدا و اشوب کردن، برخاستن، طغیان کردن، بالا آمدن، از خواب برخاستن، ببالا رفتن
معانی دیگر : خیزیدن، بلند شدن، مرتفع شدن، برجسته شدن، برخیزش، خیزش، طغیان، شورش، قیام، برمخ، شورش کردن، برمخیدن، قیام کردن، بالا رفتن، صعود کردن، قائم شدن، شق شدن، راست شدن، (صدا و غیره) بلند شدن، زیاد شدن، طلوع کردن

انگلیسی به فارسی

برخاستن، طغیان کردن، ببالا رفتن، طلوع کردن، بالاآمدن، از خواب برخاستن


بالا رفتن، برخاستن، طغیان کردن، ببالا رفتن، بالا آمدن، از خواب برخاستن، سر و صدا و اشوب کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: uprises, uprising, uprisen, uprose
(1) تعریف: to stand up or get up; rise up.
مشابه: rise

(2) تعریف: to begin to revolt; rise.
مشابه: rise

(3) تعریف: to move, slope, or incline upward; ascend.

(4) تعریف: to increase or swell in size or volume, as a sound.
مشابه: rise

(5) تعریف: to appear, esp. from below the horizon; rise.
مشابه: rise
اسم ( noun )
• : تعریف: an ascent or upward incline.
مشابه: ascent, rise

مترادف و متضاد

سر و صدا و اشوب کردن (فعل)
alert, noise, racket, uprise

برخاستن (فعل)
up, step up, rise, uprise, arise, get up, levitate

طغیان کردن (فعل)
rise, uprise, rebel, flood, mutiny, overflow

بالا آمدن (فعل)
rise, uprise, surface, go up, upheave

از خواب برخاستن (فعل)
rise, uprise

ببالا رفتن (فعل)
uprise

جملات نمونه

1. the uprise of flood waters
طغیان سیلاب ها

2. Following a determined resistance in the east, there was eventually a popular uprising in the capital.
[ترجمه ترگمان]پس از مقاومت مشخص در شرق، سرانجام قیام مردمی در پایتخت آغاز شد
[ترجمه گوگل]پس از مقاومت مشخص در شرق، در نهایت قیام مردمی در پایتخت رخ داد

3. A pro - democracy uprising was brutally suppressed.
[ترجمه ترگمان]قیام طرفدار دموکراسی به طور وحشیانه سرکوب شد
[ترجمه گوگل]قیام طرفدار دموکراسی به شدت سرکوب شد

4. The Hungarian uprising in 1956 was suppressed by the Soviet Union.
[ترجمه ترگمان]شورش مجارستان در سال ۱۹۵۶ توسط اتحاد جماهیر شوروی سرکوب شد
[ترجمه گوگل]قیام مجارستان در سال 1956 توسط اتحاد جماهیر شوروی سرکوب شد

5. The uprising was put down with the utmost ferocity.
[ترجمه ترگمان]عصیان با نهایت درندگی به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]قیام با خشم بسیار مبهوت شد

6. The uprising was put down by the police and the army.
[ترجمه ترگمان]این قیام توسط پلیس و ارتش سرکوب شد
[ترجمه گوگل]قیام توسط پلیس و ارتش صورت گرفت

7. The sun uprose in the east.
[ترجمه ترگمان]خورشید در شرق طلوع می کند
[ترجمه گوگل]آفتاب خورشید در شرق

8. The uprising was ruthlessly suppressed.
[ترجمه ترگمان]شورش بی رحمانه سرکوب شد
[ترجمه گوگل]قیام بی رحمانه سرکوب شد

9. The military operation was the first step in a plan to crush the uprising.
[ترجمه ترگمان]عملیات نظامی اولین گام در طرحی برای درهم شکستن قیام بود
[ترجمه گوگل]عملیات نظامی اولین گام در برنامه ای بود برای تحریک قیام

10. The uprising was put down with utmost ferocity.
[ترجمه ترگمان]عصیان با نهایت درندگی فرو نشست
[ترجمه گوگل]قیام با شدیدترین فاجعه انجام شد

11. He was killed in the Warsaw uprising.
[ترجمه ترگمان]او در شورش ورشو کشته شد
[ترجمه گوگل]او در قیام ورشو کشته شد

12. Isolated attacks in the north-east of the country have now turned into a full-scale uprising.
[ترجمه ترگمان]حملات منزوی در شمال شرقی کشور اکنون به یک قیام تمام عیار تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]حملات جداگانه در شمال شرق کشور اکنون به یک قیام تمام عیار تبدیل شده است

13. The uprising was put down with ruthless efficiency.
[ترجمه ترگمان]این قیام با کارآیی بی رحمانه سرکوب شد
[ترجمه گوگل]قیام با بهره وری بی رحم خاتمه یافت

14. Thousands of troops were needed to put down the uprising.
[ترجمه ترگمان]برای سرکوب قیام به هزاران سرباز نیاز بود
[ترجمه گوگل]برای قیام کردن، هزاران سرباز مورد نیاز بودند

15. The reactionary regime was thrown down by an armed uprising.
[ترجمه ترگمان]رژیم ارتجاعی براثر یک قیام مسلحانه به پایین پرتاب شد
[ترجمه گوگل]رژیم ارتجاعی توسط یک قیام مسلحانه کشته شد

New lands were uprising and high mountains were coming into existence.

سرزمین‌های جدید مرتفع می‌شدند و کوه‌های بلند به‌وجود می‌آمدند.


the uprise of flood waters

طغیان سیلاب‌ها



کلمات دیگر: