کلمه جو
صفحه اصلی

unseen


معنی : نادیده، مکشوف نشده، مشاهدهنشده
معانی دیگر : ندیده، نامرئی

انگلیسی به فارسی

نادیده، مشاهده نشده، مکشوف نشده


غیر قابل مشاهده است، نادیده، مکشوف نشده، مشاهدهنشده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not seen, observed, or discovered; invisible; unnoticed.
مشابه: invisible

(2) تعریف: not anticipated; unforeseen.

• text which was not studied but appears on a test
invisible, not able to be seen
you use unseen to describe things that you cannot see.

مترادف و متضاد

نادیده (صفت)
unseen

مکشوف نشده (صفت)
unseen

مشاهده نشده (صفت)
unseen

hidden


Synonyms: concealed, curtained, dark, imaginary, imagined, impalpable, impenetrable, imperceptible, inconspicuous, invisible, lurking, not in sight, obscure, occult, out of sight, shrouded, undetected, undiscovered, unnoticed, unobserved, unobtrusive, unperceived, unsuspected, veiled


Antonyms: open, seen, visible


جملات نمونه

1. sight unseen
بدون دیدن ملک مورد معامله یا چیز مورد بحث

2. Many a flower is born to blush unseen.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از گل ها بدون اینکه دیده شوند به دنیا می آیند
[ترجمه گوگل]بسیاری از گل ها متولد شده اند تا سرخورده نشوید

3. I had the strong sense of an unseen presence in the room.
[ترجمه ترگمان]احساس قوی یک حضور نادیدنی درون اتاق را داشتم
[ترجمه گوگل]من حس قوی حضور غیرممکن در اتاق داشتم

4. We bought the table sight unseen and were pleased to find it was perfect for our kitchen.
[ترجمه ترگمان]ما می زی را که نادیده گرفته بودیم خریدیم و خوشحال بودیم که آن را به خاطر آشپزخانه خودمان پیدا کردیم
[ترجمه گوگل]ما میز را دیدیم که نامرئی بود و خوشحالیم که برای آشپزخانه ما مناسب بود

5. I managed to slip out the room unseen.
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه دیده شود از اتاق بیرون رفتم
[ترجمه گوگل]من موفق شدم از اتاق بیرون بیایم

6. We print a selection of previously unseen photos from the Spanish rider's early years.
[ترجمه ترگمان]ما گزیده ای از عکس های نامرئی را از اوایل سال سواری اسپانیایی چاپ کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک انتخاب از عکس های قبلا غیرقابل مشاهده از سال های اولیه سوارکار اسپانیایی را چاپ می کنیم

7. Unseen birds sang in the trees above us.
[ترجمه ترگمان]پرندگان ندیده در درختان بالای سرمان آواز می خواندند
[ترجمه گوگل]پرندگان غیرقابل مشاهده در درختان بالای ما آواز خواندند

8. Raj crept out of the house unseen.
[ترجمه ترگمان]راج بدون اینکه دیده شود از خانه بیرون خزید
[ترجمه گوگل]راج از خانه خارج نشده است

9. The exam consists of an essay and an unseen translation.
[ترجمه ترگمان]این آزمون شامل یک مقاله و یک ترجمه نادیده است
[ترجمه گوگل]امتحان شامل یک مقاله و یک ترجمه غریب است

10. A computer virus may lurk unseen in a computer's memory, calling up and infecting each of the machine's data files in turn.
[ترجمه ترگمان]یک ویروس کامپیوتری ممکن است در حافظه کامپیوتر پنهان بماند و هر کدام از فایل های داده ماشین را به نوبه خود جذب کند
[ترجمه گوگل]یک ویروس کامپیوتری ممکن است در حافظه کامپیوتر ظاهر شود و هر یک از فایلهای داده دستگاه را به نوبه خود فراخوانی و آلوده کند

11. I never buy anything sight unseen.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت چیزی ندیدم که دیده نشه
[ترجمه گوگل]من هرگز چیزی را دیدم که به نظر نمیرسد

12. There were unseen dangers from every side of the travelers.
[ترجمه ترگمان]از همه طرف مسافران خطر دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]خطرات نامطلوب در هر طرف مسافران وجود داشت

13. If they hit any unseen obstacle they would be pitched headlong into the snow.
[ترجمه ترگمان]اگر به مانعی نامرئی برخورد می کردند با سربه میان برف ها شیرجه می زدند
[ترجمه گوگل]اگر آنها به هر مانعی ناشناخته ضربه بزنند، آنها می توانند به طور ناگهانی در برف قرار بگیرند

14. You should never buy a car sight unseen.
[ترجمه ترگمان]تو هیچ وقت نباید کسی رو دیده باشی که دیده نشه
[ترجمه گوگل]شما هرگز نباید یک چشم انداز ماشین را به صورت نامناسب بخرید

پیشنهاد کاربران

غیب

پنهان
مستور

دیده نشده

نامحسوس


کلمات دیگر: