کلمه جو
صفحه اصلی

badness


بدی

انگلیسی به فارسی

بدی


انگلیسی به انگلیسی

• evilness; rottenness

جملات نمونه

1. There was not a hint of badness in him.
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانه ای از بدی در او نبود
[ترجمه گوگل]نکته ای از بدبختی در او وجود ندارد

2. There is goodness and badness in everyone.
[ترجمه ترگمان]نیکی و بدی در همه وجود دارد
[ترجمه گوگل]در هر کجایی و بدی وجود دارد

3. They only recognise badness when they perceive it in others.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط بدی را تشخیص می دهند وقتی که آن را در دیگران درک می کنند
[ترجمه گوگل]آنها هنگامی که در دیگران آن را درک می کنند، بدانند

4. Goodness is simple, badness manifold.
[ترجمه ترگمان]نیکی چیز ساده و بدی است
[ترجمه گوگل]گناه ساده است، گناه چندانی نیست

5. Its badness, therefore, would not belong to its intrinsic nature and not be one of its intrinsic properties.
[ترجمه ترگمان]بنابراین بدی آن متعلق به طبیعت ذاتی آن نیست و یکی از ویژگی های ذاتی آن نیست
[ترجمه گوگل]بنابراین، بدنی آن به ماهیت ذاتی آن تعلق ندارد و از خواص ذاتی آن نیست

6. He had taken with him more badness than goodness, leaving not a vacuum, but a breathing space.
[ترجمه ترگمان]او بیشتر از مهربانی او را گرفته بود، نه یک جارو برقی، بلکه فضای تنفس
[ترجمه گوگل]او با بدتر شدن او نسبت به خیر او را گرفت، و نه یک خلاء، بلکه یک فضای تنفس را ترک کرد

7. So its badness would follow necessarily from its intrinsic nature.
[ترجمه ترگمان]بنابراین بدی آن لزوما از ذات ذاتی آن پیروی می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین بدبختی آن ناشی از ماهیت ذاتی آن است

8. His prose style is of a badness that cannot be completely explained by haste.
[ترجمه ترگمان]سبک نثر او از بدی است که نمیتوان آن را با عجله توضیح داد
[ترجمه گوگل]سبک پروسس او از بدی است که نمی تواند به طور کامل توسط شتاب توضیح داده شود

9. Testing and cortrolling methods of grinding badness layer of bearings working surface.
[ترجمه ترگمان]تست و cortrolling روش های آسیاب کردن یک لایه در سطح کاری
[ترجمه گوگل]روش های تست و کورپولینگ از سطح لودر لبه کارایی

10. He seems to possess some innate badness of character and fondness for low company.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد احساس بدی نسبت به یک شرکت کوچک دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که به نظر می رسد بد شخصیت ذاتی و علاقه به شرکت کم است

11. Objective To observe the clinical effects and badness reaction of lipo-prostaglandin E1 (Kaishi) in treating elderly patients with stable exertional angina pectoris (SAP).
[ترجمه ترگمان]هدف از مشاهده اثرات بالینی و بدی واکنش of - prostaglandin (Kaishi)در درمان بیماران مسن تر با stable آنژین سینه (SAP)
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثرات بالینی و واکنش بدنی لیپو پروستاگلندین E1 (Kaishi) در درمان سالمندان مبتلا به آنژین پکتیو پایدار (SAP)

12. In some culture, a crow is associated with badness.
[ترجمه ترگمان]در برخی از فرهنگ، کلاغ با بدی مرتبط است
[ترجمه گوگل]در برخی از فرهنگ ها، یک کلاغ با بدی همراه است

13. It would needlessly bring badness into the world.
[ترجمه ترگمان]این کار بی دلیل بد را به دنیا می آورد
[ترجمه گوگل]این بی عدالتی در جهان ضروری است

14. I hope you can pardon his badness and let him start all over again.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم بتونی بدی اون رو ببخشی و بذاری دوباره از نو شروع کنه
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانید بدرفتاری را ببخشید و اجازه دهید او دوباره تمام شود

15. His parents animadverted on the badness of his taste.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش نسبت به ذوق و سلیقه او خودنمایی می کردند
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش به نگرانی از طعم و مزه اش تبدیل شده اند


کلمات دیگر: