1. I don't think this theory is testable.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم این نظریه قابل آزمایش باشه
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم این نظریه قابل سنجش باشد
2. They were no more testable than the claims of Paley and the other advocates of natural theology.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش از ادعای پیلی و دیگر مدافعان الاهیات طبیعی قابل آزمایش نبودند
[ترجمه گوگل]آنها بیش از ادعاهای پالی و دیگر طرفداران الهیات طبیعی، قابل تردید نبودند
3. Compliance can also form a readily understood and testable basis of contractual or regulatory requirements.
[ترجمه ترگمان]انطباق همچنین می تواند پایه الزامات قراردادی یا نظارتی را به آسانی قابل درک و قابل آزمایش باشد
[ترجمه گوگل]سازگاری نیز می تواند به آسانی قابل درک و قابل اطمینان بر اساس الزامات قراردادی یا نظارتی باشد
4. What are the empirically testable implications of our model?
[ترجمه ترگمان]نتایج قابل آزمایش تجربی مدل ما کدامند؟
[ترجمه گوگل]پیامدهای آزمایشگاهی قابل آزمون از مدل ما چیست؟
5. Such vague propositions need to rest on some testable factual basis.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها مبهم باید براساس یک مبنای واقعی قابل آزمایش باقی بمانند
[ترجمه گوگل]چنین گزاره های مبهم نیاز به استراحت بر روی برخی از شرایط واقعی تضمین شده است
6. These patterns are usually less clear and testable than those described in overtly biological theories.
[ترجمه ترگمان]این الگوها معمولا کم تر واضح و testable نسبت به آن هایی هستند که در تیوری های بیولوژیکی آشکار توصیف شده اند
[ترجمه گوگل]این الگوها معمولا کمتر از آنچه که در نظریه های بیولوژیکی بی نظیر توصیف شده اند کمتر قابل تشخیص هستند
7. But it is intended to be testable.
[ترجمه ترگمان]اما در نظر گرفته می شود که قابل آزمایش باشد
[ترجمه گوگل]اما در نظر گرفته شده است که قابل آزمون باشد
8. And what is theoretically important and testable deserves a scientist's consideration, Events then moved quickly.
[ترجمه ترگمان]و چیزی که از لحاظ نظری مهم و قابل آزمودن است سزاوار توجه یک دانشمند است، رویدادها به سرعت منتقل می شوند
[ترجمه گوگل]و از لحاظ نظری مهم و آزمایشی سزاوار توجه دانشمند است، سپس رویدادها به سرعت حرکت می کنند
9. Mine is just a hypothesis, but a testable one.
[ترجمه ترگمان]مال من فقط یک فرضیه است، اما یک فرضیه قابل آزمایش
[ترجمه گوگل]معدن فقط یک فرضیه است، اما یک قابل آزمون است
10. In other words- to provide testable hypotheses.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر - ارایه فرضیات قابل آزمایش
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر - برای ارائه فرضیه های قابل آزمون
11. Please give us real popperian testable science.
[ترجمه ترگمان]لطفا علوم قابل آزمایش واقعی به ما بدهید
[ترجمه گوگل]لطفا علم قابل اعتماد پاپری را به ما بدهید
12. Scientific theory BY DEFINITION must be duplicable, testable and refutable.
[ترجمه ترگمان]تیوری علمی با تعریف باید duplicable، testable و refutable باشد
[ترجمه گوگل]نظریه علمی از طریق تعریف باید یکپارچه، قابل آزمون و قابل انکار باشد
13. That theory, he says, might be testable in the Large Hadron Collider (LHC) at CERN, the European Organization for Nuclear Research.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که این نظریه ممکن است در سرن Collider، سازمان اروپایی تحقیقات هسته ای، قابل آزمایش باشد
[ترجمه گوگل]او می گوید که این نظریه ممکن است در Collider Big Hadron (LHC) در CERN، سازمان اروپایی تحقیقات هسته ای، مورد آزمایش قرار گیرد
14. It attempts to explain an event, and is testable and falsifiable like a theory is, but on a more narrow scale.
[ترجمه ترگمان]آن تلاش می کند تا یک رویداد را توضیح دهد، و is و falsifiable مانند یک نظریه است، اما در مقیاس محدودتر
[ترجمه گوگل]تلاش می کند یک رویداد را توضیح دهد و مانند یک نظر سنجی تلقی و قابل تحسین باشد، اما در مقیاس وسیع تر