1. Laverne scowled at her mother when she was prohibited from going out.
وقتی مادر لاورن نگذاشت که او بیرون برود, لاورن به او اخم کرد
2. I dread seeing my father scowl when he gets my report card.
وقتی پدرم کارنامه ام را ببیند از روی در هم کشیدنش می ترسم
3. Because of a defect in her vision, it always appeared that Polly was scowling.
به علت ضعف بینایی "پُلی"، همیشه اینطور به نظر می رسید که او اخمو است
4. He wore a permanent scowl on his face.
[ترجمه ترگمان]اخمی دائمی بر چهره داشت
[ترجمه گوگل]او به صورت دائمی روی صورتش پوشید
5. His face was set in a permanent scowl.
[ترجمه ترگمان]چهره اش درهم رفته بود
[ترجمه گوگل]چهره اش در یک دائمی دائمی قرار داشت
6. She looked at me with a scowl on her face.
[ترجمه نگار حبیبی حیران] او با ترشرویی به من نگاه کرد.
[ترجمه ترگمان]با اخم به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او روی صورتم نگاه کرد
7. The boss manifested his disgust with a scowl.
[ترجمه ترگمان]رئیس انزجار خود را با اخم نشان داد
[ترجمه گوگل]رئیس با بی حوصلگی خود را از بین برد
8. Chris met the remark with a scowl.
[ترجمه ترگمان]ک - - ری - - س \"با اخم گفت\"
[ترجمه گوگل]کریس این سخنرانی را با عجله ملاقات کرد
9. He looked up at me with a scowl.
[ترجمه ترگمان]با اخم به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به من نگاه کرد
10. Her brows drew together in a scowl.
[ترجمه ترگمان]ابروهایش درهم رفت
[ترجمه گوگل]ابروش را به هم ریخت
11. The little mouth was born with a scowl, the brows positively beetle over the turned-up be-ringed breathing apparatus.
[ترجمه ترگمان]دهان کوچک با اخم به دنیا آمد و ابروهایش از دستگاه تنفس تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]دهان کمر به صورت ناگهانی متولد شد، برسهای بطور مثبت بر دستگاه تنفسی تبدیل شده به بیرون زده شد
12. He looked up at me with a scowl, a scowl of surprise.
[ترجمه ترگمان]با اخمی حاکی از تعجب به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با من وحشت زده نگاه کرد
13. Kip shot me an exuberant scowl.
[ترجمه ترگمان]دوباره با اخم به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]کیک به من زل زده است
14. The ripple of laughter that followed brought a scowl to Trentham's face.
[ترجمه ترگمان]چین خنده ای که از پی او می آمد، ابرو درهم کشید
[ترجمه گوگل]رعد و برق از این خنده که به دنبال آن ناخوشایند به چهره ی ترنتهام بود
15. Bedford returned the scowl with a smile.
[ترجمه ترگمان]بدفورد با لبخند جواب داد:
[ترجمه گوگل]بدفورد با یک لبخند به عقب برگشت
16. The angry scowl on his face, the veins in his feet, the wrinkles on the skin of his elbows, the glare of his bloodshot eyes.
[ترجمه ترگمان]اخمی حاکی از خشم بر چهره اش، the در پاهایش، چین های آرنج هایش، برق چشمان خون گرفته اش
[ترجمه گوگل]زخم عصبانی روی صورتش، رگهای پا، چروک روی پوست آرنج، چشمک زدن از چشمهای خونریزی او
17. His rude words made her scowl at him.
[ترجمه ترگمان]کلمات گستاخانه او باعث شد به او اخم کند
[ترجمه گوگل]کلمات بی حوصله او را به او زد