1. Fearey had all the charm and urbanity of the trained diplomat.
[ترجمه ترگمان]Fearey همه جذابیت و ادب و ادب و ادب و ادب و نزاکت را داشت
[ترجمه گوگل]Fearey تمام جذابیت و شهرت دیپلمات های آموزش دیده داشت
2. His urbanity made it easy to forget his early career as a revolutionary.
[ترجمه ترگمان]این ادب، آن را به آسانی فراموش کرد که دوران اولیه خود را به عنوان یک انقلابی فراموش کرد
[ترجمه گوگل]شهرنشینی او را آسان کرد تا زندگی زودهنگام خود را به عنوان یک انقلابی فراموش کند
3. There is an important difference between rusticity and urbanity.
[ترجمه ترگمان]تفاوت مهمی بین rusticity و ادب وجود دارد
[ترجمه گوگل]تفاوت بزرگی بین روستایی و شهرنشینی وجود دارد
4. The heterogeneity of the rurality and urbanity is clear-cutly presented in the great fission of knowledge status between the rural and the urban due to the reformation of educational system.
[ترجمه ترگمان]عدم تجانس ادب و ادب، واضح است - که در شکافت بزرگ وضعیت دانش بین مناطق روستایی و شهری به دلیل اصلاح سیستم آموزشی ارائه می شود
[ترجمه گوگل]ناهمگونی روستائی و شهرنشینی به واسطه اصلاح سیستم آموزشی به شکلی جدی در شکافتن وضعیت دانش بین روستا و شهری بیان شده است
5. The film compares the streamlined urbanity of the visitors with the homely simplicity of the villagers.
[ترجمه ترگمان]این فیلم، شهرنشینی ساده بازدیدکنندگان را با سادگی ساده روستاییان مقایسه می کند
[ترجمه گوگل]این فیلم شهری ساده شده از بازدیدکنندگان را با سادگی خانگی روستاییان مقایسه می کند
6. The hostess presided at table with tact and urbanity.
[ترجمه ترگمان]میزبان با نزاکت و ادب سر میز نشسته بود
[ترجمه گوگل]میزبان با میز وطن و شهرت برگزار شد
7. Then, last of all, I desiderate urbanity.
[ترجمه ترگمان]بعد از همه این ها، من همان ادب و نزاکت را نشان دادم
[ترجمه گوگل]بعد از همه، من شهرت را می خواهم
8. His classical urbanity comes to his relief -- if one can attribute urbanity to a former Agrarian.
[ترجمه ترگمان]ادب کلاسیک او به آرامش او می رسد - - اگر کسی بتواند شهرنشینی را به کشاورزی سابق نسبت دهد
[ترجمه گوگل]شهرت کلاسیک او به امداد او کمک می کند - اگر بتوان شهرت را به یک ارگانیسم سابق ارجاع داد
9. Then, last all, I desiderate urbanity.
[ترجمه ترگمان]بعد از همه این ها، من همان ادب و نزاکت را نشان دادم
[ترجمه گوگل]سپس، آخرین همه، من شهرت را می خواهم
10. Outside New England, a comparable urbanity could be found.
[ترجمه ترگمان]در خارج از انگلستان، یک تمدن قابل مقایسه را می توان یافت
[ترجمه گوگل]در خارج از انگلستان، شهرت قابل مقایسه است
11. I had always been aware of a frame of malevolence under his urbanity.
[ترجمه ترگمان]همیشه از این ادب و malevolence آگاه بودم
[ترجمه گوگل]من همیشه از یک فضای خشونت آمیز تحت شهرت خود آگاه بودم
12. But to those who suffer from the brutalities of the West, Chinese urbanity is very restful.
[ترجمه ترگمان]اما برای کسانی که از وحشیگری های غرب رنج می برند، ادب چینی بسیار آرامش بخش است
[ترجمه گوگل]اما به کسانی که از خشونت های غرب رنج می برند، شهرت چینی بسیار آرام است