کلمه جو
صفحه اصلی

unto


معنی : در، در برابر، بسوی، پیش، بطرف، سوی، تا نسبت به، روبطرف
معانی دیگر : به، نسبت به، با، (قدیمی)

انگلیسی به فارسی

to =


به، سوی، بسوی، پیش، بطرف، در برابر، روبطرف، تا نسبت به، در


انگلیسی به انگلیسی

حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: to (except when to is used in an infinitive).

(2) تعریف: until.

• to, towards, into
unto was sometimes used instead of the preposition `to'; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

در (حرف اضافه)
about, at, to, unto

در برابر (حرف اضافه)
to, unto, against, versus, for

بسوی (حرف اضافه)
off, into, at, to, unto, toward, against

پیش (حرف اضافه)
to, unto, with, before

بطرف (حرف اضافه)
on, in, into, at, to, unto, toward, with

سوی (حرف اضافه)
to, unto

تا نسبت به (حرف اضافه)
to, unto

روبطرف (حرف اضافه)
to, unto

جملات نمونه

1. . . . unto friends fairness and leniency unto enemies
. . . با دوستان مروت با دشمنان مدارا

2. do unto others as you would have them do unto you
با دیگران چنان کن که خواهی با تو آنچنان کنند.

3. do unto others as you would like them to do unto you
با دیگران چنان کن که خواهی با تو آنچنان کنند.

4. even unto death
حتی تا مرگ

5. strait is the gate. . . which leadeth unto life
(انجیل) دربی که به زندگانی راه دارد باریک است.

6. my mother lived by the precept: "do unto others as you would have them do unto you"
مادرم طبق این دستورالعمل زندگی می کرد: ((با دیگران چنان کن که خواهی با تو آنچنان کنند. ))

7. There is no wealth like unto knowledge, for thieves cannot steal it.
[ترجمه ترگمان]هیچ ثروت و ثروتی نیست چون دزدها نمی توانند آن را بدزدند
[ترجمه گوگل]هیچ ثروتی مانند دانش نیست، زیرا دزدان آن را نمی توانند سرقت کنند

8. Do unto others as you would have them do to you.
[ترجمه ترگمان]به دیگران بگویید که این کار را برای شما انجام دهید
[ترجمه گوگل]به دیگران احترام بگذارید، زیرا شما آنها را به شما تحمیل می کنید

9. And he said unto him, "Who is my neighbor?".
[ترجمه ترگمان]و به او گفت: \"همسایه من کیست؟\"
[ترجمه گوگل]و او به او گفت: �کیست همسایه من؟�

10. Do unto others as you would have them do unto you.
[ترجمه ترگمان]همان کاری را که می خواهی به دیگران بکن
[ترجمه گوگل]به دیگران بپردازید، زیرا شما آنها را به سوی شما می گذرانید

11. The knights swore loyalty unto death.
[ترجمه ترگمان]شوالیه ها با وفاداری به مرگ سوگند خوردند
[ترجمه گوگل]شوالیه ها به وفاداری به مرگ محکوم شدند

12. Be ye faithful unto the end.
[ترجمه ترگمان]تا پایان وفادار بمانید
[ترجمه گوگل]تا آخرت وفادار باشید

13. I will do unto others what they did to me.
[ترجمه ترگمان]کاری که با من کردن با دیگران انجام خواهم داد
[ترجمه گوگل]من با دیگران کاری که با من انجام دادند انجام خواهم داد

14. Boys of that age are a law unto themselves.
[ترجمه ترگمان]پسران این عصر به خودی خود یک قانون هستند
[ترجمه گوگل]پسران آن سن قانونی برای خودشان هستند

15. Boys his age are a law unto themselves.
[ترجمه ترگمان]پسران او در سن و سال خود یک قانون هستند
[ترجمه گوگل]پسران او یک قانون برای خود هستند

Do unto others as you would have them do unto you.

با دیگران چنان کن که خواهی با تو آنچنان کنند.


پیشنهاد کاربران

به، نسبت به، با


کلمات دیگر: