کلمه جو
صفحه اصلی

territorialize


معنی : محدود بیک ناحیه کردن
معانی دیگر : بر قلمرو افزودن، تبدیل به قلمرو کردن، سرزمینی کردن

انگلیسی به فارسی

بر قلمرو افزودن


تبدیل به قلمرو کردن


اقلیمی کردن، سرزمینی کردن


سرزندگی کردن، محدود بیک ناحیه کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: territorializes, territorializing, territorialized
مشتقات: territorialization (n.)
(1) تعریف: to expand by gaining more territory.

(2) تعریف: to downgrade to the level of a territory.

• divide into territories (also territorialise)

مترادف و متضاد

محدود بیک ناحیه کردن (فعل)
localize, localise, territorialize

پیشنهاد کاربران

سرزمین سازی، قلمروبندی


کلمات دیگر: