کلمه جو
صفحه اصلی

scrawl


معنی : خط خطی کردن، خرچنگ قورباغهای نوشتن، بد نوشتن، با شتاب نوشتن، نامرتب وغیر استادانه نقاشیکردن، گشاد نشستن
معانی دیگر : (نوشتن یا رسم کردن) بد نوشتن، خرچنگ قورباغه نوشتن، ناخوانا نوشتن، بدنویسی، خط بد، ترسیم بد

انگلیسی به فارسی

بد نوشتن، با شتاب نوشتن، خرچنگ قورباغه ای نوشتن،نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن، خط خطی کردن، گشادنشستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: scrawls, scrawling, scrawled
• : تعریف: to write or draw hastily or awkwardly.
مشابه: jot, scratch, scribble

- The child scrawled his name.
[ترجمه ترگمان] بچه نام خود را نوشت
[ترجمه گوگل] فرزند اسمش را پاره کرد
- The toddler scrawled all over the paper.
[ترجمه ترگمان] کودک نوپا همه کاغذ را روی کاغذ نوشت
[ترجمه گوگل] کودک نو پا در تمام کاغذ فرو ریخت
اسم ( noun )
مشتقات: scrawler (n.)
• : تعریف: something written or drawn so hastily or awkwardly that the forms are barely recognizable; scribble.
مشابه: scribble

• scribble, messy or careless handwriting, illegible handwriting
write messily or carelessly, scribble, write illegibly
if you scrawl something, you write it carelessly and untidily.
scrawl is writing that looks careless and untidy.

مترادف و متضاد

خط خطی کردن (فعل)
stripe, scrawl

خرچنگ قورباغهای نوشتن (فعل)
scrawl

بد نوشتن (فعل)
scrawl, scribble

با شتاب نوشتن (فعل)
scrawl, scribble

نامرتب و غیر استادانه نقاشی کردن (فعل)
scrawl

گشاد نشستن (فعل)
straddle, sprawl, scrawl

write erratically


Synonyms: doodle, inscribe, scrabble, scratch, scribble, squiggle


جملات نمونه

1. shakespeare's last signature is a mere scrawl
آخرین امضای شکسپیر واقعا خرچنگ قورباغه است.

2. I could hardly read her childish scrawl.
[ترجمه ترگمان]به سختی می توانستم خط خرچنگ بچگانه او را بخوانم
[ترجمه گوگل]به سختی می توانستم خسته ی کودکانه اش را بخوانم

3. The note was written in his usual illegible scrawl.
[ترجمه ترگمان]یادداشت به خط خرچنگ قورباغه ای نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]این یادداشت در ناخوشایند معمولی آن نوشته شده بود

4. P. S. I hope you can decipher my scrawl!
[ترجمه ترگمان]توضیح در توضیح امیدوارم که خط خرچنگ من را کشف کنید
[ترجمه گوگل]P S من امیدوارم که شما می توانید scrawl من رمزگشایی کنید!

5. Don't scrawl all over the wall.
[ترجمه ترگمان]همه را به روی دیوار خط خطی نکن
[ترجمه گوگل]در سراسر دیوار حفر نکنید

6. Her signature was an illegible scrawl.
[ترجمه ترگمان]امضای او خط خرچنگ ناخوانا بود
[ترجمه گوگل]امضا او یک گدازه نابغه بود

7. Your beautiful handwriting puts my untidy scrawl to shame.
[ترجمه ترگمان]دستخط زیبای شما هم به صورت خط خطی من شرم دارد
[ترجمه گوگل]دست خط زیبا شما باعث می شود که گرسنه نباشید

8. I can't be expected to read this scrawl!
[ترجمه ترگمان]من نباید انتظار داشته باشم که این خط خرچنگ رو بخونم!
[ترجمه گوگل]نمی توان انتظار داشت که این خراش را بخواند!

9. I couldn't read the doctor's scrawl.
[ترجمه ترگمان]من خط خرچنگ قورباغه را نمی توانستم بخوانم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم خراش دکتر را بخوانم

10. Don't scrawl on the wall.
[ترجمه ترگمان]به دیوار تکیه نکن
[ترجمه گوگل]بر روی دیوار نمیتوانید پاره کنید

11. Notebooks filled margin to margin with my tiny scrawl spill out-of the desk drawers.
[ترجمه ترگمان]دفترهای یادداشت را با خط خرچنگ کوچک خودم که از کشوهای میز بیرون می ریخت پر کردم
[ترجمه گوگل]نوت بوک حاشیه ای را به حاشیه می اندازد و منفجر شدن ناخن های کوچک من از سینی های میز است

12. Can you decipher her scrawl?
[ترجمه ترگمان]می توانی خط خرچنگ او را کشف کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانی گریز خود را رمزگشایی کنی؟

13. What does it say? I can't read your scrawl!
[ترجمه ترگمان]چی نوشته؟ من خط خرچنگ تو را نمی توانم بخوانم!
[ترجمه گوگل]چی میگه؟ نمیتونم براتون بخونم

14. It is covered with a hasty scrawl in Darwin's hand.
[ترجمه ترگمان]این را با خط خرچنگ hasty در دست داروین پوشانده است
[ترجمه گوگل]این در دست دارویان یک خراش تند و تیز است

The doctor scrawled the prescription.

دکتر نسخه را باشتاب و خط بد نوشت.


Shakespeare's last signature is a mere scrawl.

آخرین امضای شکسپیر واقعاً خرچنگ قورباغه است.


پیشنهاد کاربران

خرچنگ قورباغه نوشتن v
خط خرچنگ قورباغه n

( گویش تهرانی ) رج زدن ، با بی دقتی نوشتن

خط خط/خطی کردن

کثیف و ناخوانا کردن نوشته که معمولاً بچه ها با قلم روی نوشته ها از روی بیخردی می کنند.

کوره خط. [ رَ / رِ خ َطط / خ َ ] ( اِ مرکب ) خطی بد و ناخوانا یا خطی که بسختی قابل خواندن است به علت ناپختگی خط و کم سوادی نویسنده . خط کسانی که کوره سوادی دارند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

با خط ما مرتب نوشتن


کلمات دیگر: