کلمه جو
صفحه اصلی

thievish


معنی : دزدانه، خوگرفته بهدزدی، دست کج، دزدوار، درخور دزدان
معانی دیگر : دزد مسلک، کج دست، دزد مانند

انگلیسی به فارسی

خوگرفته به دزدی، دست کج، دزد وار، دزدانه، درخور دزدان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: thievishly (adv.), thievishness (n.)
(1) تعریف: inclined to thievery.

(2) تعریف: of, resembling, or characteristic of a thief; furtive; stealthy.

• thief-like; sneaky; clever

مترادف و متضاد

دزدانه (صفت)
larcenous, thievish

خو گرفته به دزدی (صفت)
thievish

دست کج (صفت)
thievish

دزدوار (صفت)
thievish

درخور دزدان (صفت)
thievish

criminal


Synonyms: crooked, cunning, dishonest, fraudulent, furtive, kleptomaniacal, larcenous, light-fingered, pilfering, piratic, plunderous, predatory, rapacious, secretive, sly, spoliative, stealthy, sticky-fingered


Antonyms: benevolent, philanthropic


جملات نمونه

1. Love is like a thief, who is thievish when coming, but make you disastrous when leaving.
[ترجمه ترگمان]عشق مثل یک دزد است، که در هنگام آمدن thievish می کند، اما وقتی از اینجا بروید، شما را disastrous می کند
[ترجمه گوگل]عشق مثل یک دزد است، وقتی در حال آمدن است، دشمن است، اما هنگام خروج از آن، شما را از بین می برد

2. I am tired of that cat and its thievish ways.
[ترجمه ترگمان]از آن گربه و از روش های thievish خسته شده ام
[ترجمه گوگل]من از آن گربه و شیوه های غم انگیزش خسته ام

3. They have such a wonderful thievish way about them.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد آن ها خیلی عجیب و غریب هستند
[ترجمه گوگل]آنها چنین شیطانی وحشتناکی در مورد آنها دارند

4. This man is thievish - looking.
[ترجمه ترگمان]این مرد خیلی بدعنق است
[ترجمه گوگل]این مرد خائن است - به دنبال

5. That cat has a thievish look.
[ترجمه ترگمان]این گربه خیلی بدعنق است
[ترجمه گوگل]این گربه دارای یک نگاه غم انگیز است

6. Time's thievish progress to eternity.
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین پیشرفت زمان برای ابدیت است
[ترجمه گوگل]پیشرفت وحشتناک زمان به ابدیت

7. He was frail and spotted, with the drawn and thievish look of a figure in a ducal portrait.
[ترجمه ترگمان]او نحیف و spotted بود، با چهره کشیده و thievish که در تصویر دوکی به تصویر کشیده شده بود
[ترجمه گوگل]او ضعیف و پراکنده بود، با نگاه کشیده و غم انگیز یک رقم در یک پرتره دروغین


کلمات دیگر: