1. The central character is a malevolent witch out for revenge.
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی، یه جادوگر بد برای انتقام گرفتنه
[ترجمه گوگل]شخصیت مرکزی یک انتقام جنجالی بدخواهانه است
2. The witch enchanted the princess with magic words.
[ترجمه ترگمان]جادوگر با کلمات جادویی پرنسس را طلسم کرد
[ترجمه گوگل]جادوگر شاهزاده خانم را با کلمات جادویی تحریک کرد
3. There is no exact male equivalent for witches.
[ترجمه ترگمان] در مورد ساحره ها وجود نداره
[ترجمه گوگل]معادل مردی دقیق برای جادوگران وجود ندارد
4. The evil witch in this story is cursed by.
[ترجمه ترگمان] جادوگر شرور تو این داستان نفرین شده اس
[ترجمه گوگل]جادوگر بد در این داستان لعنت شده است
5. She was swindled out of £ 000 by a witch.
[ترجمه ترگمان] اون از هزار تا یه جادوگر گول خورد
[ترجمه گوگل]او توسط جادوگر از � 000 فریب خورده است
6. The witch disappeared in a puff of smoke.
[ترجمه ترگمان]ساحره در هاله ای از دود ناپدید شد
[ترجمه گوگل]جادوگر در یک پف دود ناپدید شد
7. The crusade for sexual morality is turning into a witch - hunt.
[ترجمه ترگمان]جنگ صلیبی برای اخلاقیات جنسی تبدیل به یه شکار جادوگر میشه
[ترجمه گوگل]جنگ صلیبی برای اخلاق جنسی تبدیل به یک جادوگر شکار شده است
8. The investigation turned into a full-scale Communist witch hunt.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات تبدیل به یه جادوگر کمونیست تمام عیار شد
[ترجمه گوگل]تحقیقات به شکار جادوی کمونیستی تبدیل شد
9. The witch put a magic spell on the prince and turned him into a frog.
[ترجمه ترگمان]ساحره یک افسون جادویی روی پرنس گذاشت و او را به قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]جادوگر یک شاهزاده سحر آمیز را به شاهزاده تبدیل کرد و او را به یک قورباغه تبدیل کرد
10. Suspected witches were burnt at the stake .
[ترجمه ترگمان] مظنون توی چوب سوخته
[ترجمه گوگل]جادوگران مشکوک در سهام سوزانده شدند
11. witch on the TV.
[ترجمه ترگمان] جادوگر توی تلویزیون
[ترجمه گوگل]جادوگر در تلویزیون
12. A witch had changed him into a mouse.
[ترجمه ترگمان]یک ساحره او را تبدیل به یک موش کرده بود
[ترجمه گوگل]یک جادوگر او را به یک ماوس تغییر داد
13. The witch cast/put a spell on the prince and he turned into a frog.
[ترجمه ترگمان]ساحره یک طلسم روی پرنس گذاشت و او به قورباغه تبدیل شد
[ترجمه گوگل]جادوگر بازی می کند / به طرز وحشیانه به شاهزاده تبدیل شده و او را به قورباغه تبدیل شده است
14. The witch had turned them all into stone.
[ترجمه ترگمان]ساحره آن ها را تبدیل به سنگ کرده بود
[ترجمه گوگل]جادوگر همه آنها را به سنگ تبدیل کرده بود
15. witch put a mock malignity into her beautiful eyes, and Joseph, trembling with sincere horror, hurried out praying and ejaculating " wicked ".
[ترجمه ترگمان]جادوگر به چشمان زیبای او لبخند زد و جوزف که از ترس و وحشت می لرزید، با عجله از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]جادوگر بدبینی به چشم های زیبای او را به نمایش گذاشت و یوسف با ترس و وحشت در حال لرزیدن، عجله کرد و دعا و شرارت را برانگیخت