کلمه جو
صفحه اصلی

viscus


معنی : اندرون، احشاء، عضوی که در احشاء واقع شده است
معانی دیگر : مفرد واژه ی : viscera

انگلیسی به فارسی

اندرون، احشا ، عضوی که در احشا واقع شده است


ویسکوز، احشاء، اندرون، عضوی که در احشاء واقع شده است


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: viscera
• : تعریف: sing. of viscera.

• any of the internal organs of the body (especially in the abdominal cavity, i.e. the intestines)

مترادف و متضاد

اندرون (اسم)
bowel, seraglio, penetralia, purtenance, viscus

احشاء (اسم)
gut, viscus

عضوی که در احشاء واقع شده است (اسم)
viscus

جملات نمونه

1. The viscera were removed, encased and buried at night by torchlight.
[ترجمه ترگمان]تمام دل و روده در شب با مشعل پوشیده شده و در زیر نور مشعل به خاک سپرده شده بودند
[ترجمه گوگل]عصاره گیاهان برداشته شده، در محوطه قرار گرفته و شب هنگام توسط چراغ قوه به خاک سپرده شد

2. The report continues to say that the body was entire and that no viscera had been removed.
[ترجمه ترگمان]این گزارش ادامه دارد تا بگوید که بدن کامل شده است و هیچ جسمی از بدنش خارج نشده است
[ترجمه گوگل]گزارش همچنان می گوید که بدن کامل بوده و هیچ گونه ویسکرا برداشته نشده است

3. Tribromoethanol has been reported to be irritant to the viscera of mice and this can cause intestinal problems and death.
[ترجمه ترگمان]گزارش شده است که Tribromoethanol به نسبت بوی موش آزاردهنده است و این می تواند موجب مشکلات روده ای و مرگ شود
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که Tribromoethanol باعث ایجاد حساسیت به داخل پوست موش می شود و می تواند باعث مشکلات روده و مرگ شود

4. He was holding up nearly all of his viscera with both hands and arms.
[ترجمه ترگمان]تمام دل و روده او را با هر دو دست نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]او تقریبا تمام انگشتان خود را با دست و سلاح نگه داشت

5. A vertical lust shivered through her, connecting mind and viscera.
[ترجمه ترگمان]هوسی عمودی در درونش به لرزه افتاد و ذهن و دل و روده اش را به هم وصل کرد
[ترجمه گوگل]شهوت عمودی از طریق او لرزید و ذهن و ذهن را متصل می کرد

6. Animals had no abnormal change through blood assay, viscus organ observation and pathology assay.
[ترجمه ترگمان]حیوانات هیچ تغییر غیر عادی از طریق سنجش خون، مشاهده اندام viscus و سنجش آسیب شناسی نداشتند
[ترجمه گوگل]حیوانات تغییری غیرطبیعی را از طریق آزمایش خون، ارزیابی ارگانیزم و آسیب شناسی تغییر نیافت

7. Gathered viscus tissues of nude mouse, fixed with 0% dampen formaldehyde solution, paraffin embed, routine HE stained and morphology observed by microscope.
[ترجمه ترگمان]پارافین viscus بافت بدن برهنه موش، که با ۰ درصد، محلول فرمالدیید، پارافین جامد، روتین و مورفولوژی که توسط میکروسکوپ تشخیص داده می شود، تعیین می شود
[ترجمه گوگل]بافت ویسکوز جمع شده از موش برهنه، ثابت با محلول فرمالدئید٪ 0، محلول فرمالدئید، پارافین جوش، معمولی HE رنگ آمیزی و مورفولوژی با میکروسکوپ مشاهده شد

8. Serious multiple trauma is that more than two viscus or places are simultaneously involved.
[ترجمه ترگمان]آسیب های جدی چند گانه این است که بیش از دو viscus یا محل به طور همزمان درگیر هستند
[ترجمه گوگل]عواقب جدی متعدد این است که بیش از دو ویزوس یا مکان به طور همزمان درگیر هستند

9. Basal metabolic rate decrease and viscus fat area rise with age, it add the disease rate of life habits .
[ترجمه ترگمان]نرخ متابولیک پایه و افزایش سطح چربی با افزایش سن باعث افزایش نرخ بیماری عادات زندگی می شود
[ترجمه گوگل]کاهش میزان متابولیسم پایه و افزایش سطح ویسکوز چربی با افزایش سن، میزان شیوع عادات زندگی را افزوده است

10. He believes that the liver is the key viscus in the womens physiology, so the treatment lies in regulating the liver.
[ترجمه ترگمان]او معتقد است که کبد، viscus اصلی فیزیولوژی زنان است، بنابراین درمان در تنظیم کبد قرار دارد
[ترجمه گوگل]او معتقد است که کبد کلفتی کلیدی در فیزیولوژی زنان است، بنابراین درمان نهفته در تنظیم کبد است

11. Viscus discrimination is one of the important discrimination method that use the viscera theory to guide the clinical diagnosis and treatment .
[ترجمه ترگمان]تبعیض viscus یکی از روش های تشخیص مهم است که از تئوری ذهن برای راهنمایی تشخیص بالینی و درمان استفاده می کند
[ترجمه گوگل]تبعیض ویسکوز یکی از روشهای تبعیض مهم است که از نظریه ویسرا برای هدایت تشخیص بالینی و درمان استفاده می کند

12. Conclusion The relaxing changes of the supporting tissue of many viscus fefer to several systems are the pathophyicsiologic of the RPFS.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری تغییرات تخفیف در بافت پشتیبان بسیاری از سیستم های viscus به چندین سیستم، pathophyicsiologic of است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: تغییرات آرام بخشی بافتهایی که از بسیاری از ویسکوزها به چندین سیستم کمک می کنند، پاتوفیزیکولوژی RPFS هستند

13. The results show that the separation of nucleic acid from protamine is far more easy than from other viscus.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که جداسازی اسید نوکلییک از protamine بسیار ساده تر از دیگر viscus است
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که جداسازی اسید نوکلئیک از پروتامین بسیار آسان تر از سایر ویسکوز ها است

14. The extracting conditions and effects of scavenging hydroxyl free radical of scallop(Patinopectem yessoensis) viscus polysaccharide were studied.
[ترجمه ترگمان]شرایط استخراج و اثرات تمیز کردن رادیکال های هیدروکسیل آزاد هیدروکسیل (Patinopectem yessoensis)viscus polysaccharide مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]شرایط استخراج و اثرات ردیابی رادیکال هیدروکسیل آزاد شده از گل کلم (Patinopectem yessoensis) ویسکوس پلی ساکارید مورد مطالعه قرار گرفت


کلمات دیگر: