کلمه جو
صفحه اصلی

vogue


معنی : رواج، رسم معمول، گشاده رو، عمومی ورایج
معانی دیگر : محبوبیت، (معمولا با: the) مد، (مورد) پسند، رایج (voguish هم می گویند)، عادت، مرسوم، متداول

انگلیسی به فارسی

رسم معمول، رواج، عادت، مرسوم، مد، متداول، عمومی و رایج


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition or quality of being generally popular, approved, or accepted.
مشابه: style

- What was in vogue two years ago is outdated now.
[ترجمه محمد مهدی] چیزی که دو سال پیش رو مد بوده است، اکنون منسوخ گردیده.
[ترجمه ترگمان] آنچه در این دو سال گذشته متداول بود اکنون کهنه شده است
[ترجمه گوگل] در دو سال گذشته، دوگانگی در حال حاضر منسوخ شده است

(2) تعریف: the fashion or style during a certain time period.
مشابه: mode, style, trend

- High heels seem to be the vogue again.
[ترجمه فرزاد] به نظر می رسد که کفش پاشنه بلند دوباره مد شده است.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که کفش پاشنه بلند دوباره از مد افتاده باشد
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد کفش پاشنه بلند مجدد باشد

• monthly american magazine for women, one of the leading english-language women's magazines (covers topics such as: health, beauty, fashion, arts, etc.)
fashion; popularity

مترادف و متضاد

رواج (اسم)
prevalence, propagation, circulation, currency, vogue

رسم معمول (اسم)
institution, vogue

گشاده رو (اسم)
vogue

عمومی و رایج (اسم)
vogue

fashionable


Synonyms: faddy, in, latest, mod, modish, now, popular, prevalent, rage, state-of-the-art, trendy, up-to-the-minute, with it


Antonyms: out, unfashionable, unpopular, unstylish


fashion; current practice


Synonyms: chic, craze, currency, custom, dernier cri, fad, fashionableness, favor, in thing, last word, latest, mode, popularity, practice, prevalence, rage, style, stylishness, thing, trend, usage, use, way


Antonyms: disuse, out


جملات نمونه

1. in vogue
رایج

2. to come into vogue
رایج شدن،رواج یافتن

3. Cycling enjoyed a vogue at the end of the nineteenth century.
[ترجمه ترگمان]دوچرخه سواری در اواخر قرن نوزدهم از یک مد برخوردار بود
[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری در پایان قرن نوزدهم رواج پیدا کرد

4. His novels had a great vogue ten years ago.
[ترجمه ترگمان]رمان او ده سال پیش این کتاب را چاپ کرده بود
[ترجمه گوگل]رمان های او 10 سال پیش یک رمان بزرگ داشت

5. Short skirts are very much in vogue just now.
[ترجمه ترگمان]اکنون دامن کوتاه دارد
[ترجمه گوگل]دامن کوتاه در حال حاضر خیلی رنج آور است

6. Despite the vogue for so-called health teas, there is no evidence that they are any healthier.
[ترجمه ترگمان]علی رغم رواج انواع چای که به آن گفته می شود، هیچ مدرکی وجود ندارد که آن ها سالم تر باشند
[ترجمه گوگل]علیرغم روشی برای چایهای به اصطلاح بهداشتی، شواهدی وجود ندارد که آنها سالمتر باشند

7. He did fashion photography for Vogue magazine.
[ترجمه ترگمان]او عکاسی مد را برای مجله ووگ آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او عکاسی مد برای مجله Vogue بود

8. Vogue magazine quickly became the bible of fashionable women.
[ترجمه ترگمان]مجله تایمز به سرعت کتاب مقدس زنان مد روز شد
[ترجمه گوگل]مجله Vogue به سرعت تبدیل به کتاب مقدس زنان مد روز شد

9. Suntanning first came into vogue in the mid-1930s.
[ترجمه ترگمان]اولین بار در اواسط دهه ۱۹۳۰ رایج شد
[ترجمه گوگل]سوپراستاری اولین بار در اواسط دهه 1930 به روایتی رسید

10. The postwar vogue for tearing down buildings virtually destroyed the city's architecture.
[ترجمه ترگمان]دوران پس از جنگ برای پاره کردن ساختمان ها عملا معماری شهر را ویران کرد
[ترجمه گوگل]روایتی پس از جنگ برای تخریب ساختمان معماری شهر را عملا نابود کرد

11. "Community" is one of the vogue words of the new government.
[ترجمه ترگمان]\"جامعه\" یکی از کلمات متداول دولت جدید است
[ترجمه گوگل]'جامعه' یکی از اصطلاحات رایج دولت جدید است

12. Disaster movies are currently out of vogue.
[ترجمه ترگمان]فیلم های فجایع در حال حاضر مد روز هستند
[ترجمه گوگل]فیلم های فاجعه در حال حاضر از روایات خارج شده اند

13. Pale colours are much more in vogue than autumnal bronzes and coppers.
[ترجمه ترگمان]رنگ های بی روح خیلی بیشتر از اشیای برنز و مسی رنگ ها است
[ترجمه گوگل]رنگ های خالص خیلی بیشتر از مدل برنز و کپور پاییزه هستند

14. Sixties music has come back into vogue.
[ترجمه ترگمان]موسیقی Sixties دوباره به صورت vogue درآمده است
[ترجمه گوگل]موسیقی شصتها دوباره به رویا آمده است

15. Short hair came back into vogue about ten years ago.
[ترجمه ترگمان]موهای کوتاه حدود ده سال پیش متداول شد
[ترجمه گوگل]موهای کوتاه ده سال پیش به روایتی رسیدند

16. Scooters have recently come back into vogue.
[ترجمه ترگمان]scooters تازگی ها مد شده
[ترجمه گوگل]روروک مخصوص بچه ها به تازگی به رویا رفته اند

to come into vogue

رایج شدن، رواج یافتن


in vogue

رایج


پیشنهاد کاربران

she likes to vogue her
لیلی رایج عموم

روند, اقبال عمومی

مد زودگذر
چیری که برای مدت کوتاهی رواج پیدا میکنه و مد میشه
Temprarily in fashion

مد یک آهنگ هم بیلی آیلیش به همین اسم داره



کلمات دیگر: