1. The greed, discrimination and vulgarism are not souls.
[ترجمه ترگمان]حرص، discrimination و vulgarism روح ندارند
[ترجمه گوگل]حرص و طمع، تبعیض و بزهکاری، روح نیستند
2. The vulgarism study of modern Chinese language is an unsubstantial tache in the history of researching common sayings of Chinese language.
[ترجمه ترگمان]مطالعه vulgarism از زبان چینی مدرن، به نام tache tache در تاریخ تحقیق و بررسی گفته های مشترک زبان چینی وجود دارد
[ترجمه گوگل]مطالعات ارزیابی زبان چینی مدرن در طول تاریخ تحقیق در مورد سخنان رایج زبان چینی، بی نظیر است
3. As the latest trend in the current television news, news of the masses also exposes a series of problems for its trivialness, vulgarism, negativity during its growing process.
[ترجمه ترگمان]در حالی که آخرین روند در اخبار تلویزیونی جاری، اخبار مردم یک سری مشکلات را برای trivialness، vulgarism و منفی ها در طول فرآیند رشد خود نشان می دهد
[ترجمه گوگل]به عنوان آخرین روند در اخبار تلویزیونی فعلی، اخبار توده ها همچنین مجموعه ای از مشکلات را برای بی اهمیت بودن آن، عصبانیت، و منفی در روند رشد خود را نشان می دهد
4. The dialect recorded in these works in majority come from the predecessors' works, the vulgarism and dialect of contemporary different districts.
[ترجمه ترگمان]گویش در این آثار به طور عمده از آثار پیشینیان، the و گویش مناطق مختلف معاصر آمده است
[ترجمه گوگل]گویش ثبت شده در این آثار اکثریت از آثار پیشین، والی و گویش مناطق مختلف معاصر است
5. Objecting to the tenderness and aloofness of humor and the vulgarism of humor, Lu Xun advocated a new concept of humor to criticize the reality, improve the work, and enliven life.
[ترجمه ترگمان]لو شون که به لطافت و aloofness شوخ طبعی و شوخ طبعی بذله گویی اشاره داشت، از مفهوم جدید شوخ طبعی برای انتقاد از واقعیت، بهبود کار، و روح بخشیدن به زندگی دفاع کرد
[ترجمه گوگل]لو سون، در مقابل حساسیت و بی نظمی طنز و عصبانیت شوخ طبعی، از مفهوم جدید طنز دفاع کرد تا واقعیت را نقد کند، کار را بهبود بخشد و زندگی را زنده کند
6. In some inhabited areas in Ningxia Hui Autonomous Region, there have been a lot of ballads, proverbs and vulgarism with the content of marriage.
[ترجمه ترگمان]در برخی مناطق مسکونی در منطقه خودمختار Ningxia Hui، تعداد زیادی از اشعار، proverbs و vulgarism با محتوای ازدواج وجود داشته است
[ترجمه گوگل]در بعضی مناطق ساکن در ناحیه مستقل نینگشیا Hui، بسیاری از روایات، ضرب المثل ها و محرومیت با محتوای ازدواج وجود دارد
7. Although literary quotation has very distinctive difference from idiom, vulgarism, proverb and parol, they are closely associated with one another and sometimes amalgamated.
[ترجمه ترگمان]اگرچه نقل قول ادبی تفاوت متمایزی از اصطلاحات، vulgarism، ضرب المثل و parol دارد، اما آن ها با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند و گاهی با هم ادغام می شوند
[ترجمه گوگل]گرچه نقل قول ادبی تفاوت بسیار متفاوتی از اصطلاحات، ارادی، ضرب المثل و پارل دارد، آنها با یکدیگر همبستگی پیدا می کنند و گاهی اوقات هم می گردند
8. There is now a single accepted pronunciation for the vast majority of words in ordinary polite use, deviation from which is regarded either as a provincialism or as a vulgarism.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر یک تلفظ پذیرفته شده برای اکثر کلمات در استفاده مودبانه معمولی، انحراف از آن به عنوان یک provincialism یا به عنوان یک vulgarism شناخته می شود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک واژۀ مجزا پذیرفته شده برای اکثریت عظیمی از کلمات در استفاده عادت مودبانه وجود دارد، انحراف که از آن به عنوان یک والیتی یا به عنوان یک توهین آمیز محسوب می شود
9. With the main body position's establishment of the mass, the appreciation acquainm ent of the mass will be approved by society, and the vulgarism in the popular art will be weakened.
[ترجمه ترگمان]با تشکیل بدنه اصلی جرم، قدردانی از جرم به وسیله جامعه تایید خواهد شد و the در هنر مردمی تضعیف خواهد شد
[ترجمه گوگل]با تثبیت جایگاه اصلی جسد، شناخت تقدیر از جرم توسط جامعه به تصویب خواهد رسید و تخریب در هنر مردمی ضعیف خواهد شد
10. Moreover, he distinguished the freedom from the casualness, the vulgarism of freedom from the virtue of freedom, and emphasized the value of"civilized freedom".
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، او آزادی را از خونسردی، آزادی آزادی از فضیلت آزادی، و تاکید بر ارزش \"آزادی متمدن\" متمایز کرد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، او آزادی را از گناه، محرومیت آزادی از فضیلت آزادی، و بر ارزش �آزادی متمدن� تأکید کرد