کلمه جو
صفحه اصلی

unused


معنی : خو نگرفته، نامستعمل، بکارنرفته، عادت نکرده، بکارنبرده
معانی دیگر : نامانوس، نو، استعمال نشده، غیر مورد استعمال، عاطل، بیکار افتاده، خوابیده (به ویژه ماشین آلات)

انگلیسی به فارسی

بکارنرفته، نامستعمل، خو نگرفته، عادت نکرده،بکار نبرده


استفاده نشده، نامستعمل، بکارنرفته، خو نگرفته، عادت نکرده، بکارنبرده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not presently in use.
مشابه: idle, unemployed, vacant

- an unused parking space
[ترجمه ترگمان] فضای خالی پارکینگ
[ترجمه گوگل] فضای پارکینگ استفاده نشده

(2) تعریف: not yet put to use; never used.
مشابه: new

- a new, completely unused pair of shoes
[ترجمه ترگمان] یک جفت کفش نو و کاملا بی مصرف،
[ترجمه گوگل] یک جفت کفش جدید و به طور کامل استفاده نشده است

(3) تعریف: not accustomed.

- unused to noise
[ترجمه ترگمان] عادت به سر و صدا نداشت
[ترجمه گوگل] استفاده نشده به سر و صدا

• new, not second-hand
something that is unused has not been used.
if you are unused to something, you have not often done it or experienced it.

مترادف و متضاد

خو نگرفته (صفت)
bloodshot, unused

نامستعمل (صفت)
unused

بکارنرفته (صفت)
unused

عادت نکرده (صفت)
unused

بکارنبرده (صفت)
unused

جملات نمونه

1. the orphan was unused to so much kindness
آن یتیم عادت نداشت که مورد اینهمه مهربانی قرار بگیرد.

2. He had grown unused to this sort of attention.
[ترجمه ترگمان]او به این نوع توجه عادت نکرده بود
[ترجمه گوگل]او به این نوع توجه توجه نداشت

3. All pollution is simply an unused resource.
[ترجمه ترگمان]تمام آلودگی به سادگی یک منبع استفاده نشده است
[ترجمه گوگل]تمام آلودگی به سادگی یک منبع استفاده نشده است

4. The house was left unused for most of the year.
[ترجمه ترگمان]خانه بیشتر طول سال بلااستفاده مانده بود
[ترجمه گوگل]خانه برای بیشتر سال استفاده نشده بود

5. Any unused pastry can be frozen and used at a later date.
[ترجمه ترگمان]هر گونه شیرینی مورد استفاده می تواند منجمد شود و در تاریخ بعدی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]هر شیرینی استفاده نشده می تواند یخ زده و بعدا استفاده شود

6. The church has lain empty and unused since 199
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۹ به بعد کلیسا خالی و بلااستفاده مانده است
[ترجمه گوگل]کلیسا از سال 199 خالی شده و استفاده نشده است

7. There's room in the cellar to store unused furniture and what have you.
[ترجمه ترگمان]یک اتاق تو زیرزمین هست که مبلمان نداره و تو چی داری
[ترجمه گوگل]اتاق انبار در انبار برای نگهداری از مبلمان استفاده نشده و شما چه چیزی را دارید

8. Mother was entirely unused to such hard work.
[ترجمه ترگمان]مادر به این کار سخت عادت نداشت
[ترجمه گوگل]مادر به طور کامل به چنین کار سختی مورد استفاده قرار نگرفت

9. She received a refund on the unused tickets.
[ترجمه ترگمان]او a را بابت بلیط های بلا استفاده دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او بازپرداختی برای بلیط های استفاده نشده دریافت کرد

10. You can change back unused dollars into pounds at the bank.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید dollars دلار را به پوند در بانک عوض کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید دلار های استفاده نشده را به پوند در بانک تغییر دهید

11. The meeting rooms are left unused for long periods.
[ترجمه ترگمان]اتاق های ملاقات برای مدت طولانی بلااستفاده باقی می مانند
[ترجمه گوگل]اتاق های جلسه برای دوره های طولانی استفاده نشده اند

12. She was unused to talking about herself.
[ترجمه ترگمان]عادت نداشت در مورد خودش حرف بزند
[ترجمه گوگل]او برای صحبت در مورد خود استفاده نکرد

13. He demanded a refund on the unused tickets.
[ترجمه ترگمان]او تقاضای بازپرداخت بلیط های بلااستفاده را کرد
[ترجمه گوگل]او خواستار بازپرداخت بلیت های استفاده نشده است

14. Maggie was unused to being told what to do.
[ترجمه ترگمان]مگی عادت نداشت به کسی بگوید که باید چه کار کند
[ترجمه گوگل]مگجی برای گفتن آنچه که باید انجام شود استفاده نشده بود

15. I'm unused to getting up so early.
[ترجمه ترگمان]من عادت ندارم این قدر زود بیدار شوم
[ترجمه گوگل]من خیلی زود از خواب بیدار شدم

The orphan was unused to so much kindness.

آن یتیم عادت نداشت که مورد این‌همه مهربانی قرار بگیرد.


پیشنهاد کاربران

بدون استفاده

دست نخورده
استفاده نشده


کلمات دیگر: