1. a registered voter
رای دهنده ی نام نویسی شده
2. an independent voter
رای دهنده ی ناوابسته (به احزاب یا دستجات)
3. then the voter leaves the polls
سپس رای دهنده محل رای گیری را ترک می کند.
4. at the polls, a voter is alone and votes freely
در محل اخذ رای،رای دهنده تنها و آزادانه رای می دهد.
5. The election results were nullified because of voter fraud.
[ترجمه ترگمان]نتایج انتخابات به دلیل تقلب رای دهندگان از بین رفت
[ترجمه گوگل]نتایج انتخابات به علت تقلب رای دهندگان لغو شد
6. One voter in Brasilia summed up the mood — "Politicians have lost credibility," he complained.
[ترجمه ترگمان]او شکایت داشت که یک رای دهنده در Brasilia اوضاع را اینگونه جمع بندی کرده است: \" سیاستمداران اعتبار خود را از دست داده اند \"
[ترجمه گوگل]یکی از رای دهندگان در برزیل، خلق و خو را خلاصه کرد: 'سیاستمداران اعتبار را از دست داده اند '
7. A voter must necessarily be no younger than eighteen.
[ترجمه ترگمان]یک رای دهنده لزوما نباید کم تر از هیجده سال داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک رأی دهنده باید لزوما جوانتر از هجده سال باشد
8. When you are 1 you are a legal voter.
[ترجمه ترگمان]وقتی شما ۱ هستید یک رای دهنده قانونی هستید
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما 1 هستید، شما یک رای دهنده حقوقی هستید
9. Voter abstention is seen as the only real form of dissent in elections.
[ترجمه ترگمان]خودداری از رای دهندگان تنها شکل واقعی اختلاف عقیده در انتخابات است
[ترجمه گوگل]رد رای گیری به عنوان تنها شکل واقعی مخالفت در انتخابات دیده می شود
10. The voter is required to state his preferences, and to state them once for all, before any votes are counted.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان باید قبل از شمارش آرا برای همه، اولویت های خود را بیان کنند و برای همه آن ها را بیان کنند
[ترجمه گوگل]رأی دهنده باید اولویت های خود را تنظیم کند و آنها را یک بار برای همه آنها تعریف کند، قبل از اینکه هر رأی شمارش شود
11. It is difficult to find a single Labour voter in Frinton.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یک رای دهنده در حزب کارگر در Frinton دشوار است
[ترجمه گوگل]یک فرد رأی دهنده کار در Frinton مشکل است
12. In Iowa, exit polls reflected similar voter antipathy.
[ترجمه ترگمان]در لوا، رای گیری خارج از رای گیری انزجار رای دهندگان مشابهی را منعکس کرد
[ترجمه گوگل]نظرسنجی های خروج در آیووا منعکس کننده ی انگیزه های رای دهندگان رایج بود
13. Voter turnout was down by 1 percentage points to 6 9 percent.
[ترجمه ترگمان]حضور رای دهندگان از ۱ درصد به ۶ درصد کاهش یافت
[ترجمه گوگل]نرخ انتخابات رای دهندگان به میزان 1 درصد تا 9 درصد کاهش یافت
14. And one voter remains on the rolls even though she has missed 13 straight elections.
[ترجمه ترگمان]و یک رای دهنده حتی با وجود اینکه ۱۳ انتخابات مستقیم را از دست داده است، همچنان در فهرست ها باقی می ماند
[ترجمه گوگل]یکی از رأی دهندگان همچنان در رول ها باقی می ماند، حتی اگر او 13 انتخاب مستقل را از دست داده است