1. their scorn for the traitor drove him to suicide
تحقیرهای آنان خائن را به خودکشی واداشت.
2. pour scorn on something (or somebody)
مورد تحقیر قرار دادن
3. the scathing scorn of ahmad's stepmother
تحقیر خرد کننده ی نامادری احمد
4. to heap scorn on somebody
کسی را کاملا مورد تحقیر قرار دادن
5. (j. keats) to repay scorn for scorn
تحقیر را با تحقیر جبران کردن
6. the readers laughed him to scorn
خوانندگان با استهزا او را تحقیر کردند.
7. the unfair boxer became the scorn of the crowd
مشت زن بی انصاف مورد تحقیر جماعت قرار گرفت.
8. the offer for unconditional surrender was rejected with scorn
پیشنهاد تسلیم بلاشرط را با تحقیر رد کردند.
9. his appearance on stage was greeted by hoots of scorn
ظهور او بر صحنه با فریاد حاکی از تحقیر مواجه شد.
10. You've no right to scorn a poor girl.
[ترجمه ترگمان]تو حق نداری یک دختر بیچاره را تحقیر کنی
[ترجمه گوگل]شما حق ندارید دختر بیچاره را نادیده بگیرید
11. Her fellow teachers greeted her proposal with scorn .
[ترجمه ترگمان]معلم های او پیشنهاد او را با تحقیر استقبال کردند
[ترجمه گوگل]معلمان همکار او با نادانی از پیشنهاد خود استقبال کردند
12. They had nothing but scorn for his political views.
[ترجمه ترگمان]آن ها جز تحقیر عقاید سیاسی او چیزی نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها چیزی برای دیدگاه های سیاسی خود نداشتند
13. She has nothing but scorn for the new generation of politicians.
[ترجمه ترگمان]او چیزی جز تحقیر برای نسل جدید سیاستمداران ندارد
[ترجمه گوگل]او برای نسل جدیدی از سیاستمداران چیزی جز سخن گفتن ندارد
14. He had nothing but scorn for my ideas.
[ترجمه ترگمان]او جز تحقیر افکار من چیزی نداشت
[ترجمه گوگل]او برای ایده های من چیزی جز دلسوزی نداشت
15. Researchers greeted the proposal with scorn.
[ترجمه ترگمان]محققین با این پیشنهاد با تحقیر استقبال کردند
[ترجمه گوگل]محققان این پیشنهاد را با نادانی پذیرفتند
16. It is fashionable these days to pour scorn on those in public life.
[ترجمه ترگمان]این روزها مد روز است که به کسانی که در زندگی عمومی دارند تحقیر بشود
[ترجمه گوگل]این روزها شیک است که بر روی کسانی که در زندگی عمومی قرار دارند پریشان شوند