کلمه جو
صفحه اصلی

seafaring


معنی : دریا نوردی
معانی دیگر : دریانورد، ملوان، دریاگرد، شغل ملوانی

انگلیسی به فارسی

دریانوردی


دریایی، دریا نوردی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: traveling by sea.

(2) تعریف: engaged in work or life at sea.
اسم ( noun )
(1) تعریف: travel by sea.

(2) تعریف: the work or occupation of a sailor.

• use of the sea for commerce or travel
pertaining to sea commerce or travel
seafaring means working as a sailor or travelling regularly on the sea; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

دریا نوردی (اسم)
seacraft, seafaring

جملات نمونه

1. The Lebanese were a seafaring people.
[ترجمه ترگمان]مردم لبنان ملوان بودند
[ترجمه گوگل]لبنانی ها یک مسافر دریایی بودند

2. Shipping and seafaring are among the exhibits in the town's Shetland County Museum.
[ترجمه ترگمان]کشتی ها و دریانوردی در میان نمایشگاه های موزه بخش شتلند شهر هستند
[ترجمه گوگل]حمل و نقل و دریانوردی از جمله نمایشگاه های موزه شهر شتلند است

3. Accordingly, she disguised herself to look like a seafaring man and went to the house.
[ترجمه ترگمان]از این رو خود را به دریانوردی دوخت و به خانه خود رفت
[ترجمه گوگل]بر این اساس، او خودش را به عنوان یک مرد دریانورد نگاه کرد و به خانه رفت

4. It was business as usual in the ancient seafaring town of Sinkport.
[ترجمه ترگمان]مثل همیشه در دریای باستانی of کار می کرد
[ترجمه گوگل]این کار به طور معمول در شهر ساحلی باستانی سینکپورت بود

5. Seafaring has also promoted political liberalism in Britain.
[ترجمه ترگمان]seafaring همچنین لیبرالیسم سیاسی در بریتانیا را ترویج کرده است
[ترجمه گوگل]دریایی نیز لیبرالیسم سیاسی را در بریتانیا ترویج کرده است

6. Tynesiders see themselves as a seafaring people with all that implies.
[ترجمه ترگمان]آن ها خود را به عنوان یک ملوان یاغی با تمام چیزهایی که دلالت دارد، می بینند
[ترجمه گوگل]Tynesiders خود را به عنوان یک مسافر دریایی با همه این نشان می دهد

7. Maritime historians rate his revelations of seafaring conditions highly.
[ترجمه ترگمان]مورخان دریایی، revelations او از شرایط دریایی را به شدت تحت تاثیر قرار می دهند
[ترجمه گوگل]مورخان دریایی بسیار آشکارا از شرایط دریایی خود را می سنجند

8. One of these seafaring men- the shipmaster, indeed, who had spoken to Hester Prynne- was so smitten with Pearl's aspect, that he attempted to lay hands upon her, with purpose to snatch a kiss.
[ترجمه ترگمان]یکی از این ملوانان دریایی که با هستر Prynne با هستر صحبت کرده بود - چنان به منظره پرل خورد که سعی کرد دستش را روی او بگذارد، و قصد داشت بوسه ای از آن بردارد
[ترجمه گوگل]یکی از این مردان دریایی - کشتی ساز، در واقع، با Hester Prynne صحبت کرده بود، به طرز شگفت انگیزی از جنس مروارید، که او تلاش کرد تا دستانش را بر زمین بیاورد، هدفش این بود که بوسه بزند

9. He had sole jurisdiction in maritime and seafaring causes.
[ترجمه ترگمان]او تنها در نیروی دریایی و دریانوردی حق دخالت داشت
[ترجمه گوگل]او صلاحیت مناسبی در امور دریایی و دریایی داشت

10. A private yacht is a must for seafaring billionaires.
[ترجمه ترگمان]یک قایق شخصی یک کشتی خصوصی برای میلیاردرهای دریایی است
[ترجمه گوگل]یک قایق بادبانی خصوصی برای استفاده از میلیاردرها ضروری است

11. The world market so that business, seafaring and land transport has been a big development.
[ترجمه ترگمان]بازار جهانی به گونه ای است که حمل و نقل زمینی، دریانوردی و زمین یک پیشرفت بزرگ بوده است
[ترجمه گوگل]بازار جهانی به طوری که تجارت، دریایی و حمل و نقل زمینی شده است توسعه بزرگ است

12. Being such a seafaring nation, it seems only natural that the national dish is dried codfish.
[ترجمه ترگمان]چون این یک ملت دریایی است، به نظر می رسد که غذای ملی codfish است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک ملوان دریایی، به نظر می رسد طبیعی است که غذای ملی، codfish خشک شده است

13. Her former consort, I understand, was a seafaring man.
[ترجمه ترگمان]همسر سابقش، می فهمم، ملوان بود
[ترجمه گوگل]همسایه سابق من، من می دانم، یک مرد دریایی بود

14. 'Jim,'he said, at length,'you saw that seafaring man to - day?'
[ترجمه ترگمان]بالاخره گفت: جیم تو این ملوان را امروز دیدی؟
[ترجمه گوگل]او گفت، 'جیم،' به طور طولانی، 'شما را دیدم که تا به حال دریایی؟'

پیشنهاد کاربران

[واژه قدیمی] دریانوردی


کلمات دیگر: