کلمه جو
صفحه اصلی

unwary


معنی : بدون تعجب و تشویش، بدون نگرانی
معانی دیگر : بی دقت، بی ملاحظه، غافلگیر، غافل (از خطر و غیره)، نااگاه

انگلیسی به فارسی

نااگاه، بدون نگرانی، بدون تعجب و تشویش


بی اعتنایی، بدون تعجب و تشویش، بدون نگرانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: unwarier, unwariest
مشتقات: unwarily (adv.), unwariness (n.)
• : تعریف: unmindful of potential harm or deception; not cautious.
متضاد: wary
مشابه: off guard

- Misleading ads have tricked many unwary consumers.
[ترجمه ترگمان] تبلیغات گمراه کننده بسیاری از مصرف کنندگان بی احتیاط را فریب داده اند
[ترجمه گوگل] تبلیغات گمراه کننده بسیاری از مصرف کنندگان ناامید را فریب داده اند
- The cat easily captured its unwary prey.
[ترجمه ترگمان] گربه به راحتی طعمه بی احتیاط را شکار کرد
[ترجمه گوگل] گربه به راحتی شکار غیر قانونی را دستگیر کرد

• not cautious, careless
someone who is unwary is not cautious, and is likely to be harmed or deceived; a formal word.

مترادف و متضاد

بدون تعجب و تشویش (صفت)
unwary

بدون نگرانی (صفت)
unwary

thoughtless, heedless


Synonyms: brash, careless, credulous, hasty, ignorant, ill-advised, impetuous, imprudent, incautious, inconsiderate, indiscreet, negligent, rash, reckless, unadvised, unalert, uncircumspect, unguarded, unprepared, unsuspecting, unsuspicious, unvigilant, unwatchful


Antonyms: cautious, heeding, mindful, thoughtful, wary


جملات نمونه

1. trashy goods fit only to be palmed on the unwary
کالاهای بنجل که فقط می شد آنها را به اشخاص ناآگاه قالب کرد

2. Pot-holes can be lethal for the unwary cyclist.
[ترجمه ترگمان]سوراخ Pot میتونه برای دوچرخه unwary ها هم کشنده باشه
[ترجمه گوگل]حفره های حفاری می تواند برای دوچرخه سوار ناامید کننده باشد

3. Exams are not designed to set traps for unwary students.
[ترجمه ترگمان]امتحانات برای ایجاد تله برای دانش آموزان بی احتیاط طراحی نشده اند
[ترجمه گوگل]امتحانات برای تدابیر تدریس برای دانش آموزان ناآگاه طراحی نشده اند

4. Tax is a minefield for the unwary.
[ترجمه ترگمان] \"مالیات\" یه میدون مین برای افراد بی احتیاط
[ترجمه گوگل]مالیات یک میدان مین برای ناامن است

5. Specialist subjects are full of pitfalls for the unwary.
[ترجمه ترگمان]سوژه های متخصص، پر از مشکلاتی برای افراد بی احتیاط هستند
[ترجمه گوگل]موضوعات تخصصی پر از مشکلات برای بی اعتنایی است

6. An unwary observer could easily mistake this constellation for a comet.
[ترجمه ترگمان]یک ناظر بی احتیاط می تواند به راحتی این صورت فلکی را به خاطر یک ستاره دنباله دار اشتباه کند
[ترجمه گوگل]یک ناظر ناخواسته می تواند این ستارگان را برای یک ستاره دنباله دار اشتباه بگیرد

7. Tax can be a minefield for the unwary.
[ترجمه ترگمان] مالیات میتونه یه میدون مین برای افراد بی احتیاط باشه
[ترجمه گوگل]مالیات می تواند یک میدان مین برای ناخواسته باشد

8. Stations can be dangerous places for the unwary traveller.
[ترجمه ترگمان]Stations می توانند جاه ای خطرناک برای مسافر بی احتیاط باشند
[ترجمه گوگل]ایستگاه ها می توانند مکان های خطرناک برای مسافر ناخواسته باشد

9. For a moment Obispal was unwary and he knows it.
[ترجمه ترگمان]برای لحظه ای Obispal بی احتیاط بود و او این را می دانست
[ترجمه گوگل]برای یک لحظه اوباسپال ناامید شد و او آن را می داند

10. The unlucky or unwary freeze in the streets or are hit by passing subway trains.
[ترجمه ترگمان]The یا بی احتیاط در خیابان ها منجمد می شوند و یا از قطارهای زیرزمینی عبور می کنند
[ترجمه گوگل]انسداد ناخوشایند یا ناخواسته در خیابان ها و یا با عبور از قطار مترو

11. Many unwary people were summarily dismissed for what they had said.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد بی احتیاط برای آنچه گفته بودند رد و بدل می شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد ناآگاه به طور خلاصه برای آنچه که گفته بودند رد شدند

12. The unwary movement caused her foot to slip on the footpath made muddy by the overnight rain.
[ترجمه ترگمان]حرکت بی احتیاط باعث شد پایش لیز بخورد و در اثر باران شبانه از کوره در برود
[ترجمه گوگل]جنبش ناخواسته باعث شد که پای خود را به سمت پایینی که باران شبانه را از گلدان گرفته بود، لغزش دهد

13. With its quicksands the river usually drowns a few unwary visitors every season.
[ترجمه ترگمان]رودخانه همیشه در هر فصلی چند مهمان ناخوانده را در خود غرق می کند
[ترجمه گوگل]در طول دوره های طولانی، رودخانه معمولا چندین بازدید کننده ناخواسته را در هر فصل غرق می کند

14. The stock market is full of traps for the unwary.
[ترجمه ترگمان]بازار سهام پر از تله برای افراد بی احتیاط است
[ترجمه گوگل]بازار سهام پر از تله برای غیر قانونی است

15. Small print in documents can contain traps for the unwary.
[ترجمه ترگمان]چاپ کوچک در اسناد می تواند حاوی دام هایی برای افراد بی احتیاط باشد
[ترجمه گوگل]چاپ کوچک در اسناد می تواند شامل تله های ناخواسته باشد

پیشنهاد کاربران

ناخوشایند

بی احتیاط = incautious = reckless = unwary = careless


کلمات دیگر: