1. i used to get uptight before final exams
قبل از امتحانات نهایی همیشه دچار نگرانی می شدم.
2. Try to laugh at it instead of getting uptight.
[ترجمه ترگمان]سعی کن به جای نگرانی بهش بخندی
[ترجمه گوگل]سعی کنید در عوض خسته شدن از آن لذت ببرید
3. Tonight he is manic, wired and uptight.
[ترجمه ترگمان]امشب او دیوانه شده و عصبی و عصبی است
[ترجمه گوگل]امشب مانی، سیمی و صاف است
4. I get a bit uptight these days. Hormones, I suppose.
[ترجمه علی یارمحمدی] این روزها کمی عصبی هستم، شاید به دلیل هورمون ها.
[ترجمه ترگمان] این روزا یکم عصبی میشم هورمون ها - ه، فکر کنم -
[ترجمه گوگل]این روزها کمی شلوغ است هورمون ها، من فکر می کنم
5. I was too uptight.
[ترجمه ترگمان] من خیلی نگران بودم
[ترجمه گوگل]من خیلی خسته بودم
6. Relax! You're getting too uptight about it.
[ترجمه ترگمان]! آروم باش تو داری بیش از حد بهش فکر می کنی
[ترجمه گوگل]آروم باش! شما در مورد آن خیلی فشرده هستید
7. Don't get uptight about the exam - just do your best.
[ترجمه ترگمان]نگران امتحانات نباش - فقط سعی ات رو بکن
[ترجمه گوگل]در مورد آزمون امتحان نکنید - فقط بهترین کار را بکنید
8. He gets all uptight if anyone criticizes him!
[ترجمه ترگمان]اگه کسی بهش حمله کنه همه چیز رو خراب می کنه
[ترجمه گوگل]اگر هر کسی از او انتقاد می کند، همه او را قوی می کند!
9. Don't get so uptight.
[ترجمه ترگمان]اینقدر سوسول نباش
[ترجمه گوگل]خیلی قوی نباشید
10. I remember him when he was an uptight teenager.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوجوون بوده اونو یادمه
[ترجمه گوگل]من او را به یاد می آورم زمانی که او یک نوجوان خشن بود
11. Penny never got uptight about exams.
[ترجمه ترگمان] پنی هیچوقت در مورد امتحان ناراحت نشد
[ترجمه گوگل]پنی هرگز در مورد امتحانات ناتوان شد
12. Offers of help just make him uptight.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد کمک به اون فقط برای اونه
[ترجمه گوگل]پیشنهادات کمک فقط او را uptight
13. You were an uptight person all my life.
[ترجمه ترگمان]تو کل زندگیم یه آدم عصبی بودی
[ترجمه گوگل]شما همه ی زندگیتان هستی
14. He's an uptight devil, only interested in giving orders and having them obeyed.
[ترجمه ترگمان]شیطان uptight است، فقط به دستور دادن علاقه دارد و آن ها را اطاعت می کند
[ترجمه گوگل]او شیطان پر قدرت است، فقط علاقه مند به دادن دستورات و داشتن اطاعت آنهاست
15. Lately people seem to be so uptight.
[ترجمه ترگمان]اخیرا مردم به نظر خیلی عصبی میان
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که مردم به تازگی ظاهرا بسیار محکم هستند