کلمه جو
صفحه اصلی

visiting


معنی : عیادت
معانی دیگر : دیدنی، ملاقات

انگلیسی به فارسی

دیدنی،ملاقات


بازدید، عیادت


انگلیسی به انگلیسی

• staying for a limited period of time, guest (i.e. visiting lecturer); making visits, calling on
visit, calling on, dropping by; inspection
a visiting speaker, head of state, etc, is attending an event as a guest in a country or organization other than their own.

مترادف و متضاد

عیادت (اسم)
visit, visitation, visiting

جملات نمونه

1. visiting all those quarrelsome relatives was an abomination
دیدار آن خویشاوندان شرور نفرت انگیز بود.

2. beyond the visiting hours
بعد از ساعات اداری

3. the principal is visiting classrooms
رییس مدرسه دارد کلاس ها را بازدید می کند.

4. the though of visiting his homeland delighted him
اندیشه ی دیدار وطن او را دلخوش می کرد.

5. he uses the mornings for seeing patients and the afternoons for visiting the hospital
او پیش از ظهرها بیماران را می بیند و بعدازظهرها به بیمارستان می رود.

6. The home team really blitzed the visiting team.
[ترجمه ترگمان]تیم خانه واقعا تیم میهمان را ترک کرد
[ترجمه گوگل]تیم میزبان تیم مهمان را فریب داد

7. He was visiting professor of geology at the University of Jordan.
[ترجمه ترگمان]او در حال بازدید استاد زمین شناسی دانشگاه جردن بود
[ترجمه گوگل]او به استاد زمینشناسی دانشگاه اردن رفت

8. Visiting her house was like stepping back in time/stepping back 50 years.
[ترجمه ترگمان]ملاقات به خانه او مثل قدم برداشتن در زمان بود و پنجاه سال به عقب می رفت
[ترجمه گوگل]بازدید از خانه اش مانند رفتن به عقب در زمان / به عقب برگشت 50 سال است

9. They are visiting in that city.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال بازدید از این شهر هستند
[ترجمه گوگل]آنها در آن شهر بازدید می کنند

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

11. Now the visiting team is ahead.
[ترجمه ترگمان]اکنون تیم میهمان در حال بازدید است
[ترجمه گوگل]اکنون تیم بازدید کننده پیشتر است

12. The government provided an armed escort for the visiting head of State.
[ترجمه ترگمان]دولت یک اسکورت مسلح را برای رئیس بازدید از کشور تامین کرد
[ترجمه گوگل]دولت یک اسکیت مسلح برای رئیس جمهور بازدید کرد

13. The island is a staging-post for many visiting yachts on their way south.
[ترجمه ترگمان]این جزیره مکانی برای قایق های تفریحی بسیاری در جنوب است
[ترجمه گوگل]این جزیره برای بسیاری از قایق های تفریحی در راه خود به سمت جنوب قرار دارد

14. No answer -- they must be out visiting.
[ترجمه ترگمان]پاسخی در کار نبود، باید به دیدن آن ها بروند
[ترجمه گوگل]بدون پاسخ - باید بیرون بروند

15. The Prime Minister is visiting Japan at the moment.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر در حال بازدید از ژاپن است
[ترجمه گوگل]نخست وزیر در حال حاضر از ژاپن بازدید می کند

16. The Society has an interesting talk by a visiting speaker every month.
[ترجمه ترگمان]این انجمن هر ماه یک سخنرانی جالب با یک سخنگوی بازدید کننده دارد
[ترجمه گوگل]این انجمن هر ماه سخنرانی جالبی را با سخنران مهمان بیان می کند

پیشنهاد کاربران

دیدن ، ملاقات کردن

بازدید

میهمان - بازدید کننده

دیدن کردن


مراجعه کننده

زیارت ( visiting the shrine )

ملاقات کردن

عیادت کننده، ملاقات کننده، ملاقاتی

بازدید کردن


دیدار دیدن


کلمات دیگر: