کلمه جو
صفحه اصلی

thickheaded


معنی : خرف، نادان، احمق، کم هوش
معانی دیگر : احمق، نادان، کم هوش، خرف

انگلیسی به فارسی

احمق، نادان، کم هوش، خرف


ضخیم، احمق، کم هوش، خرف، نادان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: thickheadedly (adv.), thickheadedness (n.)
• : تعریف: slow to comprehend; dull or stupid.
مشابه: simple, slow

• stupid, imperceptive, dumb, obtuse

مترادف و متضاد

خرف (صفت)
wacky, senile, blockish, thickheaded, muddle-headed

نادان (صفت)
silly, inept, simple, unlettered, apish, ignorant, foolish, unwise, asinine, thickheaded, witless, untaught, self-blinded

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

کم هوش (صفت)
silly, thickheaded, subnormal

جملات نمونه

1. He's so thick-headed he can't understand simple instructions.
[ترجمه ترگمان]به قدری ضخیم است که نمی تواند دستور ساده را درک کند
[ترجمه گوگل]او خیلی ضخیم است و نمی تواند دستورالعمل های ساده را درک کند

2. I've never heard such thickheaded nonsense!
[ترجمه ترگمان]من تا به حال چنین مزخرفاتی نشنیده بودم!
[ترجمه گوگل]من هرگز چنین مزخرفی ضخیم ندیده ام!

3. He was stiff with mud and thick-headed with tiredness as he and Isay trooped back through the gatehouse to the Manse.
[ترجمه ترگمان]ایزائی به بیت از میان گل و لای در رفت و ایزائی به تنهایی از میان جمعیت عبور کرد و به سوی the رفت
[ترجمه گوگل]او با گل و گیاه با خستگی مواجه شد، زیرا او و اسای از طریق دروازه به مانس سرازیر شدند

4. How could I have been so thick-headed, I wonder now, so impervious?
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانستم این قدر به آن فکر نکنم؟
[ترجمه گوگل]چطور می توانستم خیلی ضخیم به نظر برسید، حالا من تعجب می کنم که غیر قابل نفوذ است؟

5. Who could have seen through such thick-headed nonsense?
[ترجمه ترگمان]چه کسی می توانست چنین مزخرفاتی را تحمل کند؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند از طریق چنین مزخرفی ضخیم به نظر برسد؟

6. In the morning I awoke, thick-headed and a prisoner.
[ترجمه ترگمان]صبح که از خواب بیدار شدم، با سر و صدا و یک زندانی بیدار شدم
[ترجمه گوگل]صبح بیدار شدم، سرگردان و زندانی

7. I got up, thick-headed, with a cloying mouth.
[ترجمه ترگمان]بلند شدم، سرم کلفت بود، با دهانی پر از درد
[ترجمه گوگل]من بلند شدم، با سر و صدای ضعیف، با دهان کوبیدم

8. Remember, he'll probably be just like you when you were a teenager: He'll be stubborn, thickheaded and he'll think he knows everything.
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باش، احتمالا وقتی نوجوان بودی مثل تو خواهد بود: او کله شق است و فکر می کند که او همه چیز را می داند
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، او احتمالا درست مثل شما خواهد بود وقتی که شما یک نوجوان بودید او خسته و تار، ضخیم و فکر خواهد کرد او همه چیز را می داند


کلمات دیگر: