کلمه جو
صفحه اصلی

seamanship


معنی : مهارت در دریا نوردی، کارازمودگی دریایی
معانی دیگر : دریادانی، تبحر در دریانوردی

انگلیسی به فارسی

دریایی، مهارت در دریا نوردی، کارازمودگی دریایی


(نیروی دریایی) مهارت در دریا نوردی، کار ازمودگی دریایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the abilities, skills, and knowledge associated with operating a boat or ship.

• knowledge of the operation maintenance and navigation of sea vessels
seamanship is skill in managing a boat and controlling its movement through the sea.

مترادف و متضاد

مهارت در دریانوردی (اسم)
seamanship

کارازمودگی دریایی (اسم)
seamanship

جملات نمونه

1. He was faced by a problem in seamanship.
[ترجمه ترگمان]او با مشکلی در seamanship مواجه شد
[ترجمه گوگل]او با مشکلی در دریانوردی مواجه شد

2. During his lessons on seamanship, Nathan had warned her about the dangers of leaving cuts untreated.
[ترجمه ترگمان]ناتان در طی درس های خود درباره seamanship به او هشدار داده بود که خطرات رها کردن آن ها رفع نشده است
[ترجمه گوگل]ناتان در طول درس های خود در زمینه دریانوردی به او هشدار داد که خطر خطرات ناشی از قطع درمان را ندارد

3. But their seamanship is excellent, and they will have coastal signals to help them.
[ترجمه ترگمان]اما seamanship آن ها عالی است و سیگنال های ساحلی برای کمک به آن ها خواهند داشت
[ترجمه گوگل]اما سوارکاری آنها بسیار عالی است و آنها سیگنال های ساحلی برای کمک به آنها خواهند داشت

4. Seamanship is not easy to learn.
[ترجمه ترگمان]یادگیری آسان نیست
[ترجمه گوگل]دریانوردی برای یادگیری آسان نیست

5. Having struggled in commercial seamanship for several years, he has accumulated much wealth.
[ترجمه ترگمان]او که چندین سال در seamanship تجاری مبارزه کرده است، ثروت زیادی را جمع کرده است
[ترجمه گوگل]چند سال است که در دریانوردی تجاری تلاش کرده است، ثروت زیادی را به خود اختصاص داده است

6. Seamanship skills are a vital part of their job.
[ترجمه ترگمان]مهارت های seamanship بخش مهمی از شغل آن ها هستند
[ترجمه گوگل]مهارت های دریایی بخش مهمی از کار آنها است

7. The journey round Cape Horn demanded a high degree of seamanship.
[ترجمه ترگمان]سفر دور دماغه هورن به درجه بالایی از seamanship نیاز داشت
[ترجمه گوگل]سفر Cape Horn به سطح بالایی از امداد دریایی مورد نیاز است

8. We are only at the beginning of the voyage, and have to learn an entirely new system of seamanship.
[ترجمه ترگمان]ما فقط در ابتدای سفر هستیم و باید یک سیستم کاملا جدید از seamanship را یاد بگیریم
[ترجمه گوگل]ما فقط در آغاز سفر هستیم و باید یک سیستم کاملا جدید دریایی یاد بگیریم

9. Students generally join as Officer Candidates and receive initial training in seamanship and leadership.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان معمولا به عنوان افسر داوطلب عضو می شوند و آموزش های اولیه را در seamanship و رهبری دریافت می کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان معمولا به عنوان کاندیداهای افسران پیوسته و آموزش ابتدایی در امور دریایی و رهبری را دریافت می کنند

10. He arrived in Virginia at the age of twelve or thirteen, perhaps as one learning seamanship.
[ترجمه ترگمان]او در سن دوازده یا سیزده سالگی به ویرجینیا رسید، شاید به عنوان یکی از seamanship های آموزشی
[ترجمه گوگل]او در سن دوازده یا سیزده سالگی به ویرجینیا رسید، شاید به عنوان یک دریانوردی یادگیری

11. Becoming a competent swimmer is obviously sensible and for those who sail a knowledge of seamanship is essential.
[ترجمه ترگمان]یک شناگر ماهر، به طور واضح معقول است و برای کسانی که با دانشی از seamanship حرکت می کنند ضروری است
[ترجمه گوگل]شناختن شناگر صالح واضح است که معقول است و برای کسانی که شناخت دریایی را می گذرانند ضروری است

12. The bosun has a lot of knowledge and practical experience in seamanship.
[ترجمه ترگمان]The دانش و تجربه عملی زیادی در seamanship دارد
[ترجمه گوگل]بوزون دارای دانش و تجربیات عملی در زمینه دریانوردی است

13. Their extensive fishing trade was an excellent nursery for seamanship.
[ترجمه ترگمان]حرفه ماهیگیری Their یک اتاق بچه عالی برای seamanship بود
[ترجمه گوگل]تجارت وسیع ماهیگیری آنها یک مهدکودک عالی بود

14. The landing in the 45 th Division sector constituted one of the finest exhibitions of seamanship.
[ترجمه ترگمان]فرود در بخش ۴۵ ام، یکی از بهترین نمایشگاه های of را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]فرود در بخش 45 بخش بخش یکی از بهترین نمایشگاه های دریایی بود


کلمات دیگر: