کلمه جو
صفحه اصلی

scrag


معنی : ادم لاغر، جانور نحیف، چیز لاغر، گلوی کسی یا چیزی را گرفتن، خفه کردن، بدار اویختن
معانی دیگر : (با فشردن گردن) خفه کردن، گردن (پرنده) را پیچاندن، کشتن، (انسان یا حیوان) استخوانی، لاغرو، پوست و استخوان، نحیف، (گیاه) رشد نکرده، کوچک و مردنی، (گوسفند و گوساله و غیره) گوشت گردن، (انسان یا جانور) گردن

انگلیسی به فارسی

آدم لاغر، جانور نحیف، چیز لاغر، گلوی کسی یا چیزی راگرفتن، خفه کردن


تکه تکه کردن، ادم لاغر، جانور نحیف، چیز لاغر، خفه کردن، بدار اویختن، گلوی کسی یا چیزی را گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing that is scrawny, stunted, or meager.

(2) تعریف: a bony piece of meat, such as the lean end of a neck of mutton.

• lean person or animal, scrawny person or animal; neck of an animal; neck of a person (slang)
(slang) strangle, choke; kill by hanging

مترادف و متضاد

ادم لاغر (اسم)
scrag

جانور نحیف (اسم)
scrag

چیز لاغر (اسم)
scrag

گلوی کسی یا چیزی را گرفتن (فعل)
scrag

خفه کردن (فعل)
dumb, throttle, silence, choke, asphyxiate, stifle, strangle, smother, thug, squash, burke, scrag, shush, string up

بدار اویختن (فعل)
hang, scaffold, crucify, gibbet, noose, scrag, string up

جملات نمونه

to scrag a turkey

گردن بوقلمون را پیچاندن


پیشنهاد کاربران

Informal

To kill
To murder


کلمات دیگر: